اشعار استاد
سکوت

سکوت


من سکوت اختران آسمان دانم که چیست
من سکوت دختر محجوب پر احساس را
من سکوتی را که تنها با نوای ساز و چنگ
هم سکوت جنگل خاموش را پیش از بهار

من سکوت عمق بحر بیکران دانم که چیست
در حضور مرد محبوب جوان دانم که چیست
در میان انجمن گردد بیان دانم که چیست
هم سکوت مرگبار مردگان دانم که چیست
 فاش گویم یار مشتاق شماست

فاش گویم یار مشتاق شماست


الصلا ای عاشقان روی دوست
الصلا ای بلبلان باغ عشق
عالمی مشتاق دیدار شماست
این قفس را بشکنید ای طوطیان

الصلا ای رهروان کوی دوست
الصلا ای تشنگان داغ عشق
چرخ گردان از پی کار شماست
بال بگشایید تا هندوستان
 بجزازعشق نگویم نکنم هیچ بیانی

بجزازعشق نگویم نکنم هیچ بیانی


سر سودای که داری تو که سود دو جهانی
عاشق روی تو باشند همه خیل ملایک
عنکبوتی است جهان دام نهان کرده به هر سو
باطن ذات تو باغی است پر از سنبل و ریحان

دل به مردار چه بندی تو که سیمرغ زمانی
جانب وصل تو پویند همه عالی و دانی
حیف باشد چو تو مرغی که در این دام بمانی
آهوی جان ز چه در وادی بی ذرع چرانی