گر نبودي با لبش ني را سمر
ني جهان را پر نکردي از شکر مولانا
استاد حسن کسايي ني نواز عشق
پرده هاي ساز را به کنار زد
و در پس پرده هاي راز پنهان شد
او به باغي رفت که ساکنانش بر پرده هاي آهنگ راه مي روند
زمين بهشت با موسيقي فاخر فرش شده است
و پذيراي همه کساني است که در زمين
با زيبايي، هم آهنگي و تناسب و انسجام و توازن و تقارن
عشق مي ورزند وگرنه :
چه کار اندر بهشت آن مدعي را
که ميل امروز با حوري ندارد سعدي
و عجبا از کارگاه خيال هنرمندان
که از يک سو غوغاي زاغ و زغن
و هياهوي ما و من را مي گيرند
و از سوي ديگر با زير و بم آهنگ
فرشهاي سُندس و استبرق مي بافند
تا مردمان بر آن پاي کوبي کنند و دست افشانند
سّر پنهان است اندر زير و بم
فاش اگر گويم جهان بر هم زنم مولانا
زهي سعادت ما که در عصر شکوفايي فناوري زيست مي کنيم
و مي توانيم زير و بم آن ناي خوش نواي را با نوازش انگشتي
بر صفحۀ پرنيان آن سيب
که هوشمندان و لطيف طبعاني چون" جابز" به ما هديه کرده اند ، بکشانيم :
سوي سوراخي که نامش گوشهاست
تا به باغ جان که ميوه ش هوشهاست مولانا
بدين موهبت، استاد کسايي پيوسته با ماست
و همچنان مي تواند از پس پرده با ما راز گويد
هر چند که چهرۀ شيرين و نگاه گرم و دلنشين او از پيش چشم ما محو شده است
و کدام تسلاي خاطر توان يافت
براي بازماندگان خاص و عام او
که عامۀ ايرانيان در سراسرجهانند ،
مگر همان ميراث گرانبهايي از الواح صوتي
که او براي تسلاي خاطر ما به جاي نهاده است.
به یاد هنرمند یگانه استاد حسن کسایی