از شگفتی های آدمی یکی این است که این عهد را ظاهراً همه به یاد می آورند
و به زبان بدان آری می گویند، اما در عمل چنان است گویی هیچ به یاد ندارند
و به پروردگاری شیطان دل سپرده اند و از شیر شیطان می نوشند
و اگر با انسان با نصیحت یا عتاب گویند
طفل جان از شیر شیطان باز کن
بعد از آنش با ملَک انباز کن
بر گرفته از کتاب "در صحبت قرآن"
به قلم حسین الهی قمشه ای
بخشی از نقاشی آفرینش آدم اثر میکل آنژ
اگر امروز به اعجاز علم، انگشتان ظریف آن جعبۀ جادویی
می توانند گلهای آهنگ را از باغ شب بچینند
و آن را به فراز قارّه ای یا پهنه دریایی چون موج به اهتزاز آورند
اگر گلبرگهای نغمۀ چنگ و عود می توانند در دامنۀ کوهها
دست ها را بر هم زنید و شادی کنید که
می خواهیم دروازه های بهشت نقد را به روی شما بگشاییم
تا با حافظ خوش کلام هم آوا شوید
و پای کوبان زمزمه کنید:
يكى از شيرين كاري هاى نظامى
در منظومه خسرو و شيرين
اين است كه در پايان كتاب،
چهل داستان كليله و دمنه را
خوش ترین زندگی کسی راست که
"وظیفه"را به همسری برگزیده باشد
و همه کارهایش از کوچک و بزرگ همچون پارچه ای باشد
که از نخهای ناگسسته بافته شده و از هر رشتۀ آن
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
سعدی
"The Sweetest Lives"
The Sweetest lives are those to duty wed
Whose deeds, both great and small
Are close-knit strands of unbroken thread
Where love ennobles all.
The world may sound no trumpets, ring no bells
The book of life the shining record tells.
The love shall chant its own beatitudes
After it own life working. A child's kiss
Set on thy sighing lips shall make thee glad
A sick man helped by thee shall make thee strong
Thou shalt be served thyself by every sense
Of service which thou renderest.
Elizabeth Barrett Browning
برگرفته از کتاب "در قلمرو زرین"
ترجمه و توضیح: حسین الهی قمشه ای
نقاشی اثر Thomas Kennington
مصطفی، که نامش معنی برگزیده و محبوب داشت
و جانش سپیده دم روزگار خویش بود،
دوازده سال در شهر اورفالیس انتظار می کشید تا کشتی اش که قرار بود بازگردد،
از راه برسد و او را به جزیرۀ زادگاهش بازگرداند.
پاسخ كوتاه شيخ محمود شبسترى به اين پرسش كه
چه كسى از راز وحدت آگاه مى شود اين است:
كسى بر سر وحدت گشت واقف
كه او واقف نشد اندر مواقف
يعنى كسى به آستان واحد مطلق
اما اگر عارف بعد از رهايى از اوصاف بهيمى و شيطانى
و گذار از مراتب فرشتگان و كروبيان
در منزل پايان غبار غير از دامن خويش بيفشاند
و چار تکبیر زند یکسره بر هرچه که هست،
به حريم وحدت راه مى يابد و آنجا:
نماند در ميانه هيچ تمييز
شود معروف و عارف جمله يك چيز
گلشن راز
چنين عارفى كه با معروف وحدت يافته است
مى تواند از معروف سخن گويد
زيرا تنها او داند كه او كيست
و به گفته مولانا:
عقل گردى عقل را يابى كمال
عشق گردى عشق را بينى جمال
ديدن هر چيز را شرط است اين
شو قيامت شو قيامت را ببين
برگرفته از کتاب "مقالات"
به قلم حسین الهی قمشه ای
نقاشي اثر حبيب الله ساوجي