یا من بدا جمالک فی کل ما بدا
بادا هزار جان مقدس تو را فدا
می نالم از جدایی تو دم به دم چو نی
وین طرفه تر که از تو نی ام یک نفس جدا
عشق است و بس که در دوجهان جلوه می کند
گاه از لباس شاه گه از کسوت گدا
یک صوت بر دو گونه همی آیدت به گوش
گاهی ندا همی نهی اش نام و گه صدا
برخیز ساقیا به کرم جرعه ای بریز
بر عاشقان غم زده زان جام غم زدا
زان جام خاص کز خودی ام چون دهد خلاص
در دیده شهود نماند به جز خدا