ضرب المثل

سخن اگر زر است سكوت گوهر است

آنها دو نفر بودند همراه ، ما صد نفر بوديم تنها

ميان دو تن جنگ چون آتش است   /  سخن چين بدبخت هيزم كش است
(سعدي)

آهسته برو پيوسته برو

ميان بلا بودن به از كنار بلا است

مال از بهر آسايش عمر است نه عمر از بهر گرد كردن مال
(سعدي)

لاف از سخن چون در توان زد آن خشت بود كه پر توان زد
(نظامي)

علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد
(سعدي)

عالم آنكس بود كه بد نكند نه بگويد به خلق و خود نكند
(سعدي)

اندك اندك خيلي شود و قطره قطره سيلي گردد
(سعدي)

از اسب افتاده ايم اما از اصل نيفتاده ايم

از كوزه همان برون تراود كه در اوست

افتادگي آموز اگر طالب فضلي هرگز نخورد آب زميني كه بلند است
(سعدي)

عاقبت گرگ زاده گرگ شود گرچه با آدمي بزرگ شود
(سعدي)