«دین و دیانت»
آنگاه کاهنی کهنسال گفت ما را از دین و دیانت سخنی بگوی.
پیامبر گفت: آیا من امروز از چیزی جز دیانت سخن گفته ام؟
آیا دین جز همان اندیشه ها و کردارهای ماست؟
و آنچه از دیانت که اندیشه و کردار نیست، آیا غیر از شگفتی و اعجابی است که
از روح سرچشمه می گیرد، حتی در آن هنگام که دستهای ما سنگی را شکل می بخشد
یا در کارگاه بافندگی انگشت بر تار و پود می نهد؟
چه کسی می تواند ایمانش را از اعمالش جدا کند؟
یا اعتقادش را از اشتغالش جدا بیند؟
چه کسی می تواند ساعات عمر را در پیش چشم بگستراند و بگوید:
"این ساعات برای خدا و آن ساعات برای خود؟
ین ساعات برای روح و آن ساعات برای جسم."
تمام ساعات شما بالهایی هستند که در فضا از نفسی به نفس دیگر پرواز می کنند.
آن کس که خرقه ی تقوا را چون فاخرترین جامه خویش بر تن می کند، همان بهتر که عریان باشد،
زیرا از پشت آن تن پوش تظاهر، باد و آفتاب در پوست او رخنه نخواهد کرد.
جبران خلیل جبران
"On Religion"
And an old priest said, "Speak to us of Religion."
And he said: Have I spoken this day of aught else?
Is not religion all deeds and all reflection,
And that which is neither deed nor reflection,
but a wonder and a surprise ever springing in the soul,
even while the hands hew the stone or tend the loom?
Who can separate his faith from his actions,
or his belief from his occupations?
Who can spread his hours before him, saying,
"This for God and this for myself;
This for my soul, and this other for my body?"
All your hours are wings that beat through space from self to self.
He who wears his morality but as his best garment were better naked.
The wind and the sun will tear no holes in his skin.
Khalil Gibran
برگرفته از کتاب "پیامبر"
ترجمۀ حسین الهی قمشه ای
نقاشی اثر جبران خلیل خبران