«شکوه عشق»
چقدر شکوهمند است که آدمی معشوق باشد، و بر کرسی ناز بنشیند
و چقدر با شکوه تر است که آدمی عاشق باشد، و در محراب نیاز زانو بزند
عشق آدمی را قهرمان می کند
و عاشق از هیچ چیزی مرکب نیست مگر آنچه پاک و پالوده است
و بر هیچ چیزی قرار ندارد مگر آنکه بلند و عظیم است
یک اندیشه بی ارزش هرگز نمی تواند در قلب او بشکفد
چنانکه گزنه ای زهرآگین نمی تواند در صخره عظیمی از بلور یخ نفوذ کند
روح در این هنگام بر اوج تعالی نشسته و در آرامش مطلق است
شهوات وعواطف فرودست به وی دسترسی ندارند
او بر فراز ابرها و سایه های تاریک جهان قرار دارد
و از خطاها و دروغها و بیزاریها و غرورها
و بیچارگیهای این جهان فراتر آمده است
منزلگاه او، بلند آسمان آبی است
و بازیهای ژرف و تکان دهنده سرنوشت را در طبقات سفلای زمین
همانقدر حس می کند که قله های بلند کوه از لرزشهای دشت باخبر می شوند.
Quelle grande chose, être aimé
Quelle chose plus grande encore, aimer!
Le coeur devient héroïque à force de passion
Il ne se compose plus que de rien de pur
il ne s’appuie plus que sur rien d’élevé et de grand
Une pensée indigne n’y peut pas plus germer
qu’une ortie sur un glacier. L’âme haute et sereine
inaccessible aux passions et aux émotions vulgaires
dominant les nuées et les ombres de ce monde
les folies, les mensonges, les haines, les vanités
les misères, habite le bleu du ciel
et ne sent plus que les ébranlements profonds
et souterrains de la destiné
comme le haut des montagnes
sent les tremblements de terre
Victor Hugo
اثر: ویکتور هوگو
ترجمه حسین الهی قمشه ای
تصوير: تاج محل، شكوه عشق در معماري
www.drelahighomshei.com