پاسخ: شما می توانید به قطعه 231 از کتاب "در صحبت قرآن" مراجعه نمائید و بخصوص نظر مولانا را در تمثیل حجاب بخوانید. حجاب در اصل یک توصیه ایمنی است و برای حفظ زن از خطرات احتمالی وضع شده است.
252.
من به هيچ گروهي گرايش ندارم و هدفم را از آفرينش و بودن نمي دانم و همچون آونگي معلق هستم. شما چگونه من را راهنمايي مي كنيد؟
پاسخ: زهی سعادت که به هیچ گروه و فرقه ای گرایش ندارید و در بند اندیشه های خاصی نیافتاده اید و می توانید مستقیماً فطرت الهی خود را به کمک بطلبید که پیر مغان شما و خضر راه شماست. شما با تمام وجود احساس می کنید که عاشق زیبایی و دانایی و نیکویی هستید و دلتان می خواهد هر چه بیشتر از این سه گوهر برخوردار شوید پس روشن است که باید دنبال کسب معرفت و کسب هنر و رسیدن به خلق خوش و مهربانی و وظیفه شناسی و فضیلتهای دیگر اخلاقی باشید چون از دیگران همین انتظار را دارید . بنابراین تکلیف شما روشن است خداوند شما را برای رسیدن به کمال آفریده است و مسیر را نیز در فطرت شما نهاده است . البته مطالعه کتابهای خوب و رسیدن به حضور بعضی بزرگان می تواند چراغ فطرت شما را روشن تر کند.
253.
اگر دنیا، برزخ، آخرت و ... را به شکل یک سیستم ببینیم، آیا راه خروجی از این سیستم وجود دارد به شکلی که هنوز ماهیت خود را به عنوان یک انسان حفظ کرده باشیم؟
پاسخ: آري آدمی می تواند از همه مدارج هستی و از همه سیستمها بیرون جهد و به قول نظامی خطاب به انسان گوید:
دور تو از دایره بیرون تر است
از دو جهان قدر تو افزون تر است
در کتاب "در قلمرو زرین" و نیز در کتاب "در صحبت مولانا" در گوشه و کنار آن به این نکته مکرر اشاره شده است که آدمی به تعبیر شکسپیر موجودی شگفت و نامتناهی است و هیچ حد و مرزی برای پرواز او وجود ندارد.
254.
نیم ز کار تو غافل همیشه در کارم... اگر خداوند چنین نظری نسبت به بندگانش دارد، پس برای مثال تکلیف صدها کودکی که این روزها در شمال آفریقا در اثر قحطی جان خود را از دست می دهند چیست؟
پاسخ: طرح این سوال نشانه روح پاک و عدالت جوی شماست که بی عدالتی را نه از جانب مردمان و نه از جانب پروردگار نمی پسندد. اما مسئله عدالت در جهان کبیر یعنی در کل آفرینش نیاز به بحثهای طولانی و بیش از آن به مطالعات مناسب در حکمت و ادبیات دارد و ممکن است شخص پس از انس با بزرگانی چون مولانا و شکسپیر و امثال آنها آهسته آهسته دریابد که چگونه است این عدالت پروردگار که تعارضی با این همه رنج و محنت در جهان و بیداد ظالمان ندارد بلکه در ساحتی و در بعدی و از نگاهی ما باید همگی برای احراز عدالت و رفع محرومیت در جهان بکوشیم و از نگاهی دیگر و در ساحتی دیگر بدانیم که خطایی بر قلم صنع نرفته و هر چه آن خسرو کند شیرین بود:
نیست در دایره یک نقطه خلاف از کم و بیش
که من این مسئله بی چون و چرا می بینم
عارفان گفته اند که آن ساحت دوم عشق است در وسیعترین معنی خود که سعدی گفت :
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
و این همان ساحت است که هاتف اصفهانی گفت:
گر به اقلیم عشق روی آری
همه آفاق گلستان بینی
در فرهنگ هندوان به خصوص در معارف کریشنایی و ودائی برای رفع این گونه اشکالات که "چرا یکی در خانواده ای ثروتمند بدنیا می آید و از همه مواهب برخوردار می شود و یکی در گوشه ای از جهان در میان فقر و مسکنت بدنیا می آید و یا از گرسنگی می میرد یا به سختی روزگار می گذراند" گفته اند ارواح آدمیان بارها و بارها به این عالم می آیند و اگر در دوره ای کارهای ناپسند کرده باشند و در همان دوره جزای آنرا نیابند دور بعد در سختی و محنت زاده می شوند و رنجی که بر آنها است در حقیقت برای تکامل روح آنهاست و آن رنج را کارما می نامند و معتقدند هر کس باید کارمای خود را به دوش بکشد و این نظریه را در مجموع تناسخ می نامند. اما به نظر ما این شیوه مشکلات را حل نمی کند و مسئله عدالت الهی همچنان زیر سوال می ماند و به نظر ما راه همان طریق عشق و معرفت است که به تدریج در دل آدمی سّر این قضیه مکشوف می شود و پاسخ کوتاهی در چند کلمه نمی توان به آن داد.
255.
در کتاب 365 روز با قرآن و همچنین ترجمه مرحوم مهدی الهی قمشه ای ، در آیه 62 سوره بقره ، قوم "صَّابِئِینَ" ستاره پرستان ترجمه شده است . لطفاً در خصوص این قوم (صَّابِئِینَ ) توضیحات بیشتری بفرمائید.
پاسخ: ترجمه استاد فقيد مهدي الهي قمشه اي از كلمه "صابئين" با معتبرترين منابع دين شناختي از جمله كتاب "آثار الباقيه" از ابوريحان بيروني كاملاً هماهنگ است و بسياري از مفسران بزرگ و نامي نيز بدين نظر گراييده اند كه صابئين پرستندگان كواكب و نيرين يعني خورشيد و ماه بوده اند الا آنكه ستاره پرستي صابئين مانند پرستش و ستايش آتش نزد زردشتيان است كه آتش پرستي در برابر خدا پرستي نيست بلكه به قول فردوسي پاك زاد :
مگويي كه آتش پرستان بدند پرستنده پاك يزدان بدند
و بايد گفت كه در بسياري اديان اسماء تشبيهي خداوند بر اسماء تنزيهي غلبه كرده و مظاهر مورد احترام در سطح عوام به جاي پروردگار يكتا معرفي شده اند.
ابوريحان بيروني خود شخصاً در سفر هند با پيشوايان ديني هندوان و مذاهب ديگر گفتگو داشته و بدين نتيجه رسيده است كه بر خلاف تصور عامه ، بودائيان يا كريشنائيان و هندوان بت پرست نيستند بلكه آنها به خداي يگانه يكتا معتقدند كه سرچشمه تمامي آفرينش است و اين بت ها كه مظاهري از زيبايي و خوبي و عشق و وفاداري بوده اند به اشتباه نزد عامه عنوان خدا يافته اند. اما در آيه مورد بحث بايد گفت كه خداوند بعد از صابئين كلمه "من" را نيز آورده كه معني "هر كس" يا "هر انساني" يا "هر فرد آدميزاد" و امثال اين معاني را در خاطر مي آورد و همچنين به نظر مي آيد كه در اين آيه خداوند عنوانها و اسمهايي چون مومن و يهود و ترسا و صابئي و هندو و بودائي و زردشتي و غيره را نفي فرموده و خاطر نشان كرده است كه اين عنوانها هيچ يك به تنهايي مايه رستگاري نيست و آنچه مايه رستگاري هر انساني با هر عنوان ديني است همان "ايمان به آفريدگار واحد" و "ايمان به روز رستاخيز و روز پاداش و جزا" و "انجام كارهاي صالح" است كه آدمي را مي رهاند و به بهشت مي رساند و كار صالح نيز چنانكه عامه مفسران گفته اند و اينجانب نيز بر آن تكيه كرده ام ارتباطي به اعمال آئيني كه در شريعت هاي گوناگون متفاوت است ندارد بلكه عمل صالح همان كارهايي است كه همه مردم از هم انتظار دارند و يكديگر را به انجام آنها مي ستايند و فرا مي خوانند و با اين تعبيرات است كه كثرت گرايي مذهبي نيز مي تواند تحقق يابد.
256.
آیا این جمله صحیح است که هر چه را شرع به آن حکم می کند ، عقل نیز به آن حکم می کند ؟
پاسخ: بلی ، خداوند همه انسانها را هماهنگ با فطرت خود آفريده و سرشت ما همان سرشت الهي است و دين ما بر مبناي فطرت همان عشق به زيبايي و دانايي و نيكويي است و هر دين ديگري كه باشد بايد بر اين فطرت استوار گردد. يعني هر راه و روش و آداب و آييني كه شخص بر مي گزيند بايد به امضاء عقل فطري كه فرمانده كلي وجود ما است برسد. پيغمبر اكرم عقل را رسول داخلي معرفي كرده اند كه رسول خارجي يعني نبي ، احكام خود را به رسول داخل عرضه مي كند و فرموده اند هر چه شرع من بدان حكم مي كند ، عقل نيز همان را حكم مي كند.
258.
چگونه رفتار کنم تا به عنوان یک شخص دیندار از دنیا بروم ؟
پاسخ: شما با يك ديني به دنيا آمده ايد و آن دين عشق به زيبايي و دانايي و نيكويي است و اگر زندگي خود را وقف علم و اخلاق و هنر كنيد به عنوان يك شخص ديندار از دنيا خواهيد رفت. البته در عشقي كه به زيبايي و دانايي و نيكويي داريد اگر با كتاب با كرامتي مانند قرآن آشنا شويد و دريابيد كه اين كتاب نيز بر محور زيبايي و دانايي و نيكويي مي گردد و اين سه صفت از صفات خداوند است طبيعتاً بركات بيشتري به شما خواهد رسيد.
260.
در قرآن، خداوند هرموقع که می خواهد مطلبی را بیان کند ، نمی گوید من و می گوید ما .. مثلا ما گفتیم ، ما انجام دادیم و .... . حال آنکه، ما می دانیم ذات احدیت یکتاست، این امر چه معنایی دارد؟
پاسخ: در قرآن هم از "من" و هم از "ما" بهره گيري شده است و شايد وقتي خداوند از خود به كلمه "ما" ياد مي كند در حقيقت قوانين كلي عالم را بيان مي كند و هنگامي كه از "من" مي گويد ما را در پيش چشم مي بيند ، چنانكه ما او را با چشم دل مي نگريم و ما به او و او به ما عشق مي ورزد و چنان ارتباطي بين همه بندگان و پروردگار است كه همه خدا را از خودشان مي دانند و مي گويند "خداي من".