در روايات اسلامي آمده است كه ظن العالم افضل من يقين الجاهل، يعني ظن و گمان عالم از يقين جاهل ( كه با هر تبليغي به سادگي حاصل مي شود) برتر است.مولانا نيز در مثنوي بدين نكته اشاره كرده است كه عاشق يعني سالك راه عشق ، هر چه كند خوب است و در هر حال كه باشد خوش است. اگر چه حال شك يا حال خوف ممزوج با ياس باشد.
(كيميا 3– ص34)
251
نگاه فرويد درعشق به سوي عشق شهواني و كشش طبيعي حيواني است كه به نظر او وقتي در اين مرتبه با موانعي روبرو مي شود به صورت هاي متعالي تر چون هنر و عشق عرفاني والهي ظاهر مي شود .و اين سخن دور از حقيقتي نيست الا آنكه در واقع ميل شهواني و كشش حيواني از مراتب نازل تر عشق آسماني است كه براي حفظ و بقاي انواع حيوانات از آسمان به زمين آمده است نه آنكه به وسيله تعالي عشق حيواني(sublimation) به آسمان رفته باشد.
(كيميا 3– ص37)
252
كشيشان زنده دل كه پيام عشق جهانگير حضرت مسيح را به آدميان مي رسانند از روزگار آن پيامبر الهي تاكنون همواره كم و بيش در ميان مردم بوده اند و هرچه خير و نيكويي و عشق و محبت كه در ميان ترسايان هست از بركت وجود آنهاست اما چون بسياري از كاهنان و كشيشان را شيطان نفس از نور به ظلمت برده و دلهايشان را سياه كرده بود،ويليام بليك آنان را رهزنان راه خدا و غاصبان نعمت هاي الهي شناخته كه در باغ عشق، كليسايي از قهر و نهي و طرد و انكار مي سازند و اطراف آن را گورستان دل هاي مرده مي كنند و خود چون غراب در آن باغ خزان زده مي چرخند.
(كيميا 3– ص40)
253
گوش از كجا پديد مي آيد؟ سخني هست چنان دلفريب كه گوش مي آفريند چنانكه به تعبير مولانا حلوايي هست چنان شيرين كه حلق و كام خلق مي كند.اشك در تالار انتظار آرزوها و شوق ها به گونه ها جاري مي شود و زيبايي چهره محصول مشاهده چهره زيباي ازلي است و لبخند از بوسه ستارگان زاده مي شود چنانكه از هر لبخند نيز هزاران فرشته پديد مي آيد.
(كيميا 3– ص54)
254
هيچ كس از اين راز آگاه نيست كه پديده هاي طبيعت چگونه در آدمي تاثير مي كند. اما اين تاثير جادويي را نمي توان انكار كرد. البته اين بر آدميان به تفاوت است. يكي با مشاهده مگسي دست بر سر مي زند و از بانگ مرغي مدهوش مي شود و يكي دلش از سنگ خارا و كنده درخت سخت تر است.
(كيميا 4–ص12)
255
اين هوشياري است كه گرداب بلاست بلكه طوفان نوح است و مقصود عارفان از اين هوشياري، بليگفتن به خواسته هاي نفساني است كه معني ديگر بلا را القا مي كند.
(كيميا 4–ص21)
256
تعبيرات قرآن در بيان احوال اقوام پيشين كه به نعمت و قدرت خود مي باليدند نقطه اوج ايجاز و زيبايي است كه از جمله در سوره سبا آيه 19آمده است"فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ" يعني آنها را به قصه و افسانه تبديل كرديم.
(كيميا 4–ص25)
257
تنها انسان عاشق است كه از احوال ديگري با خبر مي شود و با او همدلي مي كند و به درون كشتي ديگري مي رود و اگر طنابي سست شده است محكم مي كند و اگر شكستگي پيش آمده است به اصلاح آن مي كوشد آن كس كه عاشق نيست خبري جز از خويشتن ندارد و خويشتن را نيز درست نمي شناسد.
(كيميا 4–ص29)
258
آن نام كه پدر و مادر بر ما مي نهند تنها نشاني است كه در غوغاي عالم گم نشويم
( كعبه آن سنگ نشان است كه ره گم نشود)
نام حقيقي ما آن است كه خداوند به سبب اعمال ما بر ما مي نهد چنانكه بر قومي نام عاد نهاد از آنكه دشمن حق و حقيقت بودند.
(كيميا 4–ص85)
259
زهي پادشاهان ملك سخن كه بي هيچ سپاه و لشگر بلندترين قله هاي زيبايي و حكمت را فتح كردند و شگفت ترين قلعه ها و قصرهاي خسروي را به تصرف آوردند و به اعجاز هنر تاج و تخت زرين و افسر و ديهيم شهرياري آفريدند.
(گنجينه آشنا– ص سي ويك)
260