در ادب پارسی بهترین پناهگاه را میخانه و خرابات عشق دانسته اند و آن پناه بردن از شر خودپرستی به بی خویشی و مستی است
(در صحبت قرآن – ص938)
231
سخن جلوه گاه معاني است و چنانكه صورت بي معني را نوري نيست معاني بي صورت را نيز ظهوري نيست پس مركبي بايد كه معاني لطيف آسماني را در عالم صورت سير دهد و آن مركب همان حروف و كلمات است كه بايد به تناسب جمال معاني خلعتي بر تن كند.
(كيميا 1– ص 8)
232
دل آدمي ، اگرچون دهكده عالم جايگاه آب و ملك و دام ودد نباشد خانه عشق است و آنجا چون اطاق هزار آيينه زليخا به هر سو بنگرد جز جمال يوسف و يوسف جمال چيزي نمي بيند.
(كيميا 1– ص 87)
233
اگرازعاشقان حليه جمالش كه به تحير منسوبند، ديده عشق وام كني و به تماشاي جهان پردازي، جهاني ديگر بيني، پر از فرشته، پر از رقص، پر از نقاشي، پر از تنديس هاي آسماني و چون "هاولوك اليس" خواهي گفت: زندگي رقصي است به سوي خداوند.
(كيميا 1– ص 87)
234
همانا كه آن شيطان پنهان كارو آن خناس در كمين توست تا به اشتغالات باطل و زوايد و زخارف دنيوي تو را بفريبد و به فضول عيش بار تو سنگين كند و از فضل و كمال باز دارد، پس از او به من پناه گير"فاستعذ بالله" و پاي از دايره عشق و زيبايي بيرون منه.
(كيميا 1– ص 93)
235
يك دل و يك راي با دلي پاك و قلبي سليم به سوي من آي كه چون بنده من باشي همه عالم بنده تو شوند و از همه بركات دنيا و عقبا برخوري.
(كيميا 1– ص 94)
236
در چند دهه اخير، برخي از معاصران ، مقام و منزلت معنوي و عرفاني سعدي را در نيافته و بيشتر او را شاعر سخن پرداز و نمونه كامل فصاحت و بلاغت شمرده ، تغزلات عاشقانه او را يكسر به عالم خاك منسوب كرده اند، در حالي كه سعدي عارفي است پر شور و حال و از عاشقان حضرت حق كه عشق به آفريدگار ، او را عاشق تمامي آفرينش كرده است .
(كيميا 1– ص 103)
237
چون به ديده عشق در جهان نظر افكني نه تنها عارفان كه همه ذرات جهان را مست جمال دوست و مشتاق وصال يار بيني و عالمي را در اين عشق رقيب خويش بيني.
(كيميا 2– ص 71)
238
ساقي الست از جام كرامت جرعه اي بر شوره زار عدم ريخت و از آن جرعه جمله كائنات مست و مدهوش و رقص كنان و كف زنان به شوق وصال آن معبود يكتا در گردش و چرخشند.
(كيميا 2– ص 72)
239
زمان دعوت، لازمان و مكان ديدار، لامكان، و لباس، عريان شدن از خرقه انيت، و زاد و راه،دست افشاندن از غير حق و منازل ، هفت شهر عشق ، و راهبر، خير و جمال و حقيقت است. پس هركه خواهد بر براق همت نشيند و به بال محبت به كوي محبوب پرواز كند.
(كيميا 2– ص 76)
240