فرازهایی از کلام استاد

محققان از اين نكته غافل بوده اند كه جوهر عرفان همانند هنر و اخلاق از نهاد بشر برخاسته و از خاور و باختر و قوم و قبيله و تازي و پارسي برون است.

(متون عرفاني به زبان فارسي– ص 5)

371

قرآن كه خود متعالي ترين تجلي فطرت انساني است با همه اديان و مذاهب و معارف پيشين در اصول هماهنگ است.

(متون عرفاني به زبان فارسي– ص 5)

372

انديشه وحدت وجود كه در سخن عارفان و حكيمان همه فرهنگها حضور دارد خاص مكتب نوافلاطوني و حكماي فهلوي در ايران باستان و امثال آن نيست و ايمان به اينكه جهان را آفريدگاري دانا و تواناست و ايمان به جوهريت و جاودانگي روح و اصالت و اعتبار فضيلتهاي اخلاقي چون راستي و درستي و عدالت و انصاف و گذشت و جوانمردي و برتري دانايي بر ناداني و زيبايي بر زشتي همه امور فطري است و هركجا جامعه انساني به رشد و كمال رسيده است اين انديشه ها نيز حضور داشته است.

(متون عرفاني به زبان فارسي– ص 6)

373

صوفي در دايره عشق كامل به جميع كائنات مهر مي ورزد و با هيچ كسي بغض وعداوتي ندارد الا آنكه رفتار او با هر كسي و هرچيز بر حسب ظرفيت آن است كه: چه رحمت و بركتي مي تواند به او برساند يا چه عبرتي مي تواند از كار او برگيرد.

(متون عرفاني به زبان فارسي– ص 6)
 

374

زبان پارسي دري در خراسان بزرگ به تدريج از زبان رايج پهلوي يا پارسي ميانه در دوران ساساني شكل گرفت و بر ديگر لهجه هاي گويش فارسي غالب آمد و زبان دربار شد و كلمه دري منسوب به "در" است كه به معني پايتخت و دربار آمده است.

(متون عرفاني به زبان فارسي– ص 7)

375

زبان پارسي دري در زمان تازش اعراب بر ايران زبان رسمي كشور بود و پس از دو سه قرن سكوت يا مبارزه پشت پرده براي حفظ گويش پارسي، اندك اندك اين زبان در فرهنگ مكتوب پارسي ظاهر شد و پايه هاي شعر و نثر ادب پارسي بر آن استوار گرديد و با ظهور شاعران و نويسندگان بزرگ چنان پايداري و ماندگاري يافت كه كمتر زباني در تاريخ از آن برخوردار است.

(متون عرفاني به زبان فارسي– ص 7)

376

شك نيست كه واژه ها و تركيبات عربي بسيار به خصوص از قرآن و حديث و كلام قديسان و شاعران عرب زبان در زبان پارسي دري راه يافت، اما ساختار كلي آن برقرار ماند، چنان كه ما امروز شعر رودكي سمرقندي و تفسير ابوالفتوح رازي را به راحتي مي فهميم و زبان خود مي دانيم.

(متون عرفاني به زبان فارسي– ص 7)

377

اگر در ادب پارسي مكرر اشاره به زبان دري شده است مقصود همان زباني است كه سعدي و مولانا و حافظ بدان سخن گفته اند.

(متون عرفاني به زبان فارسي– ص 7)

378

صوفيان را اعم از صادق و مدعي، پشمينه پوش گفته اند و به همان نسبت كه شمار مدعيان از محققان بيشتر بوده است، كاربرد كلمه پشمينه پوش در طعن و طنز بيش از لحن ستايش و تحسين است.

(متون عرفاني به زبان فارسي– ص 8)

379

اشتقاق ديگر كلمه صوفي كه به باطن او باز مي گردد اين است كه كلمه صوفي از صفا و صفوت به معني پاكي و يكرنگي گرفته شده است و در گوشه و كنار ادبيات فارسي نيز بر درستي اين اشتقاق گواهي بسيار هست.

(متون عرفاني به زبان فارسي– ص 8)

380