فرازهایی از کلام استاد

دين عشق دين كلي تمامي آفرينش است و از كهكشان ها تا ذرات بنيادي هرچه در جهان از جاندار و بي جان هست، همه داراي دين عشقند و همه به فرمان عشق حركت مي كنند.

(كيميا 11– ص 25)

341

سه خردمند را گاه مغان يا مجوسان سه گانه و گاه پادشاهان سه گانه خوانده اند. از آنجا كه پادشاهان حقيقي خردمندان عالمند و مقصود افلاطون از آن كه گفته است "حكيم بايد حاكم يا پادشاه باشد"، همين است كه حكومت بايد در دست خردمنداني قرار گيرد كه به ذات خويش پادشاهند، بي هيچ نياز به رعايا و خدم و حشم و تاج و تخت.

(آن خردمند ديگر– ص 7)

342

سه هديه مغان هر كدام رمزي از لطايف وجود آن روح و آن كلمه الهي است كه روح القدس در مريم دميد. از اين سه هديه "طلا" كنايه از ملكوت و سلطه و پادشاهي حضرت عيسي است و "كندر" كنايه از رايحه خوشی است كه او با خود از عالم بالا آورده و جهانيان را مست كرده است و "مورد" كنايه از همه رنج ها و آلامي است كه آن حضرت در راه عشق به انسانيت به جان خريده است.

(آن خردمند ديگر– ص 10)

343

جان كلام و رسالت حضرت مسيح عشق به بشريت و رنج بردن در راه رهايي و شادي مردمان است.

(آن خردمند ديگر– ص 18)

344

اختر شناسي به يك معني شناخت عاشقان حضرت حق است كه به تعبير شكسپير "قايقهاي سرگردان در درياهاي طوفاني" را راه مي نمايند.

(آن خردمند ديگر– ص 27)

345

اردوان با ستاره شناسي دريافته بود كه شهرياري بزرگ از محبان و عاشقان حقيقت در عالم آب و گل و سراي گوشت و پوست و استخوان
(بيت اللحم)
و در آخور گاوان و خران و اصطبل چارپايان كه همين دنياست زاده خواهد شد و بايد به ديدار او رسيد و سر و جان در پاي او انداخت و همگان را نيز از قدوم مبارك او با خبر كرد. او در منزل خود ميهماني ترتيب داد و همه خويشان و نزديكان و آشنايان را دعوت كرد تا اين مژده بزرگ را که حافظ بعدها گفت: "مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید" به گوش همگان برساند و همه را فراخواند كه به ديدار او بروند.

(آن خردمند ديگر– ص 28)

346

آثارجلال الدين رومي بيش از هر شاعر ديگر پارسي گو آكنده از موسيقي و آواز و رقص و پايكوبي و شور و شادي است.

(كيميا 12– ص 9)

347

پارسايي حقيقي كه دست افشاندن است از غير حق و دست كشيدن است از هر آنچه آدمي را از حق باز مي دارد، مورد ستايش حافظ است و حافظ خود به حقيقت چنين زاهد پارسا و سبكباري است و گاه از پارسايان و به حقيقت از پارسايي مدد مي جويد تا سبك و آماده پرواز شود. 

(در صحبت حافظ– ص پنجاه و يك)

348

تمام همت مولانا در آثارش اين است كه مردم را به عشق الهي و پيروي درست از انبياي الهي بالاخص رسول خاتم دعوت كند الا آنكه مولانا مردمان را از پوست قرآن به معني و حقيقت آن فراخوانده و صورت ها را هنگامي كه از معني تهي شوند رهزنان راه خدا و عين بت پرستي دانسته است.

(كيميا 12– ص 11)

349

ابراهيم مظهر دوستي پاك و خالص(خليل) نسبت به خداست كه جز او كسي را باقي نمي بيند و نمي پسندد و يكسر روي در محبوب خويش كرده است، زيرا او خورشيد است و ديگران جز برقي و شهابي گذران نيستند.

(كيميا 12– ص 12)

350