آن شادي كه در اثر پيروي نيكويي و دانايي و زيبايي حاصل مي شود مي تواند آدمي را چنان شاد و سرخوش كند كه همه رنج ها و غم ها را از ياد ببرد.
(كيميا 11– ص 17)
331
عشق خود گناهي است مقدس كه اصل دين و گوهر مسلماني است و توبه كردن از آن در دين عشق كفر است.
(كيميا 11– ص 19)
332
عاشق با مشاهده جمال يا خيال معشوق كه شراب اوست و در ميخانه عالم همه جا يافت مي شود، مست و سرخوش و بي خويش است، زيرا از خود پرستي بيرون آمده است و به بت پرستي حقيقي كه همان عشق به زيبايي مطلق است رسيده است.
(كيميا 11– ص 20)
333
عاشقان در دم نقد زيست مي كنند و موقوف قيامت نيستند زيرا قيامت ايشان فرارسيده است.
(كيميا 11– ص 22)
334
دعا و درخواست در دين عشق، براي عاقبت خير و نيل به رستگاري در زمان آينده نيست، زيرا عطاي خدا پيوسته نقد است.
(كيميا 11– ص 24)
335
در ادب عرفاني پارسي، ديني به عنوان دين يا مذهب عشق وجود دارد كه پيامبران آن شاعران بزرگي چون حافظ و سعدي و مولانا هستند كه همه اهل عالم را بدان دعوت كرده اند.
(كيميا 11– ص 24)
336
دين عشق همان دين فطري همه آدميان است كه بر مبناي عشق به زيبايي و دانايي و نيكويي استوار است.
(كيميا 11– ص 24)
337
دين عشق حاصل پيام دوستي و صلح و همزيستي مسالمت آميز در سراسر جهان است كه در مسالمت آن ملاطفت و احترام متقابل نيز هست.
(كيميا 11– ص 25)
338
مبناي دين عشق در همه فرهنگ هاي پيشرفته جهان در شرق و غرب وجود دارد و در آنجا نيز پيام آوران اين دين همان شاعران و حكيمان باشند.
(كيميا 11– ص 25)
339
دين عشق با هيچ يك از اديان آسماني در تعارض نيست و هركسي مي تواند با زيربناي فرهنگي اجتماعي هر ديني به دين عشق درآيد و دين خود را هرچه هست جان بخشد.
(كيميا 11– ص 25)
340