گزیده ها

«شید و زرق»

حافظ به حقِّ قرآن کز شید و زرق بازآی
باشد که گوی عیشی در این جهان توان زد
بسیار ساده اندیشند کسانی که برای رسیدن به عیش و عشرتی و مال و ثروتی یا جاه و قدرتی جامۀ زرق و ریا می پوشند و دل خوش دارند که به پیروزی رسیده اند 
در حالی که هیچ راهی برای عشرت نزدیک تر از ترک ریا و سالوس و فریب نیست زیرا نفْسِ آدمی چون بالذّات از زرق و ریا بیزار است در مصاحبت این بیزاری روحش فرسوده و افسرده می شود

«بال و شاخه های سست»

همانند پرنده اى باش
كه يك لحظه بر شاخه اى
سست و شكننده مى نشيند
و احساس مى كند

«کاغذین جامه»

کاغذین جامه به خونابه بشویم که فلک
رهنمونیم به پای عَلَمِ داد نکرد
در قدیم رسمی بوده است که دادخواهان برای آنکه شناخته شوند جامۀ کاغذی می پوشیدند و شِکوۀ خود را نیز بر همان کاغذ می آوردند و علَمِ داد پرچمی است که پادشاهان و امیران برپا می کردند تا شاکیان در پای آن دادخواهی کنند.
 سخن حافظ این است که ما از دادخواهی نومید شدیم و بهتر آن دیدیم که شکایت ها را با خون دیده از لوح کاغذ بشوییم زیرا آن پرچم و ستون دادخواهی را نیافتیم و روزگارْ ما را به پای آن علَم رهنمون نشد.

«افسون زبان»

بعضی از زبان شناسان معاصر گفته اند كه
اگر کاربرد زبانی شخص تعالی پیدا کند،
رفتارهای او نیز سنجیده تر و فاخرتر خواهد شد.
برنارد شاو در نمایشنامۀ پیگمالیون،

«غایبانه باختن»

فغان که با همه کس غایبانه باخت فلک
کسی نبود که دستی ازین دَغا ببرد
" غایبانه باختن " اصطلاحی است از شطرنج بازان که گاه به سبب استادیِ تمام با حریفی از دور بازی می کردند
 اما با اینکه بر سر نطع و بساط شطرنج حاضر نبودند به واسطۀ کس دیگری که دستورات ایشان را در پیش روی حریف اجرا می کرد بازی را به پایان می بردند 

«دایره عشق»

عشق كامل، آن دايره عظيم نامتناهى است
كه هر ذره عالم مركز اوست
و محيط آن را تنها خداى داند كه:
" الله من ورائهم محيط "

«رنج های جهان»

ز انقلابِ زمانه عجب مدار که چرخ
ازین فسانه و افسون هزار دارد یاد
این بیت از شفاخانۀ دیوان حافظ، آرام بخش دل های مضطرب و روح های معترض است که 
بدانند مزاج دهر پیوسته بر همین روال بوده است و اگر روزگار کار را به دست مشتی شوخ رعنا و گروهی گستاخ بی پروا سپرده است از جا به در نروند بلکه چاره اندیشی کنند.