گزیده ها

«جوانان و فرهنگ جهانی»

آن انسان های نادر که به قول سنایی:
قرن ها باید که تا از لطف حق پیدا شود
بایزیدی در خراسان یا اویسی در قرن
همه در مجمعی گرد آمده اند و مؤثّرترین حضور خود را که

«کیمیای کار»

کار کردن همگام شدن است با زمین و آسمان
و بیکار ماندن بیگانه گشتن است با بهار و تابستان، و خزان و زمستان
و بازماندن است از قافلۀ حیات، که با غروری شکوهمند
و تسلیمی سربلند به سوی ابدیت پیش می رود.

«غول بی شاخ و دم»

شر و فساد غول بی شاخ و دمی است
که هیآتی هولناک دارد
و برای بیزاری از او کافی است که در او نگریست
اما همین غول زشت روی اگر بسیار دیده شود

«عادات و رفتارهای اجتماعی»

آن یکی دباغ در بازار شد
تا خرد آنچه ورا در کار بود
چونکه در بازار عطاران رسید
گشت بی هوش و بیفتاد و خمید

«شکوه عشق»

چقدر شکوهمند است که آدمی معشوق باشد، و بر کرسی ناز بنشیند
و چقدر با شکوه تر است که آدمی عاشق باشد، و در محراب نیاز زانو بزند
عشق آدمی را قهرمان می کند
و عاشق از هیچ چیزی مرکب نیست مگر آنچه پاک و پالوده است

«شاهد سعدی»

نه صورتی است مزخرف سرودۀ سعدی
چنانکه بردر گرمابه می کند نقّاش
که برقعی است مرصّع به لعل و مروارید
فروگذاشته بر روی شاهد جماش

«داستان نخجیران»

داستان نخجیران یا حکایت شیر و خرگوش را مولانا از کتاب کلیله وام گرفته
اما با نَفَس مسیحایی خود آن را جان تازه بخشیده است...
در این داستان در یک طرفِ بحث شیر است که از تفویض و اختیار دفاع می کند
و در طرف مقابل همۀ حیوانات جنگل اند که در موضع دفاع از جبر و قدرند.