«فیتزجرالد و خیام»
غوغای خیّام را در غرب ادوارد فیتزجرالد (1883-1809)
شاعر و نویسندۀ نامی انگلیس در قرن نوزده برانگیخت.
فیتزجرالد شاعری لطیف طبع و مشکل پسند
و پژوهنده ای پر تلاش و خردمند بود
و به فتوای جان کیتس(John Keats)
در کار هنر دل در سودای اثری داشت که
هرچه بیشتر به کمال محض نزدیک باشد
و دعایش مانند آنا ویکم، شاعر معاصر، آن بود که
"خدایا به جای همۀ نعمتها مرا یک چیز کامل عطا کن".
داستان آشنایی فیتزجرالد با خیّام و ادب پارسی
در این مختصر نمی گنجد.
اما بی گمان فیتزجرالد در همین جستجوی کمال
وقتی به خیّام رسیده و از شراب سخن او مست شده
دریغش آمده است که صاحبدلان دیار خویش را
از این شراب بی نصیب گذارد.
اما چون جام سخن خیّام را برای مردم دیار و روزگار خویش
که در فضای فرهنگی دیگری پرورش یافته بودند مناسب نمی دید
آن شراب نیشابور را ابتدا در هفتاد و پنج
و نهایتاً در یکصد و چهار جام پرشکوه
از ذوق و فرهنگ عهد ویکتوریا
و آراسته به نقوش سنّت های دیرین ادبی مغرب زمین
بریخت و به بازار ادب آورد
اما به گفتۀ مولانا:
آن باده همان است اگر جام بَدَل شد
بنگر که چه خوش بر سر خَمّار برآمد
یک رباعی از خیّام با ترجمه فیتزجرالد
برای شاهد مثال در تمثیل باده و جام
از نظر می گذرد.
ای رفته به چوگان ِ قضا همچون گو
چپ می خور و راست میرو و هیچ مگو
کانکس که تو را فکند اندر تک و پو
او دانــد و او دانــد و او دانــد و او
خیّام
The Ball no question makes of Ayes and Noes,
But Right or Left as strikes the Player goes;
And He that tossed you down into the Field,
He knows about it all- He knows – He knows!
Edward FitzGerald
بر گرفته از مقدمه کتاب "رباعیات حکیم عمر خیّام"
به قلم حسین الهی قمشه اي
خوشنويسي اثر ميرعماد