طالبان دنيا چون در آرزوي شهوات فاني و گذران دنيوي هستند وقتي مرگ در رسد آنها را از همه مطلوباتشان دور مي كند و به تعبير قرآن حصاري بلند بين آنها و مشتهياتشان مي كشد و به ناگاه خود را از همه چيز محروم مي بينند و چون در سوداي لذات باقي و متعالي نبوده اند به كلي در ظلمت فرو مي مانند و خداوند مي افزايد كه اگر ترديد داريد نگاه كنيد كه ما با پيشينيان نيز چنين كرديم وبين آنها و مقصودهايشان فاصله افكنديم.
(در صحبت قرآن – ص619)
191
تنها مرگ نيست كه ميان آدمي و خواسته هايش ديوار مي كشد،بلكه خود زندگي نيز انسانهاي دنيا طلب و خود پرست را ادب مي كند.
(در صحبت قرآن – ص620)
192
ادب زندگي اين است كه همه نعمتها را به او مي دهد و لذت و شادي و نشاط را از او مي گيرد و چون ديو ، ديوار سحر آميزي از محروميت و قبض و دلتنگي بين او و مشتهياتش مي كشد و آفتاب گرم و درخشان يك زندگي پاك را از او پنهان مي كند و راست است سخن لغت شناسان كه گفته اند:" ديوار را ديو مي آورد" آفتاب خوبان هميشه تابنده و بهار ايشان تا ابد پاينده است.
(در صحبت قرآن – ص620)
193
چون شيطان دشمن قسم خورده آدمي است سزاوار است كه آدمي نيز با شيطان به عنوان دشمن سوگند خورده برخورد كند و او را حتي اگر در ظاهر دعوت به خير و خوبي مي كند پيروي نكند زيرا در پي آن خير شري را اراده كرده است.
(در صحبت قرآن – ص622)
194
منكران به حقيقت مرده اند، "و اجسادهم قبل القبور قبور" يعني" جسمهاي ايشان پيش از رفتن به گور، قبر دلهاي مرده ايشان است" آري ايشان مرده سود و زيان خويشند و مرده سخن حق نمي شنود تا زنده شود.
(در صحبت قرآن – ص630)
195
در اصطلاح اهل معرفت فقير كسي را نمي گويند كه او را مال و ثروتي نيست بلكه فقير كسي را گويند كه از فقر ذاتي خود آگاه شده و ثروت را يكسره از آن غني بالذات و خداي ستوده صفات مي داند.
(در صحبت قرآن – ص625)
196
اگر پيامبر اكرم فرمود " فقر من مايه افتخار من است " اگرچه در معني ظاهر نيز درست است كه فقراو نشانه بي اعتنايي او به تعينات دنيوي است و نشان آن است كه پيامبري را دكاني براي كسب مال نكرده است اما معني متعالي تر اين است كه او به فقر ذاتي آدمي در برابر آن غني بالذات آگاه شده است و خود را مالك هيچ چيز نمي داند و همه چيز را از آن مالك الملك مي بيند. در اين آگاهي، آدمي در عين فقر و مسكنت به پادشاهي مي رسد.
(در صحبت قرآن – ص625)
197
منكران گويند كه اگر طبيعت عالم را چنين معجزاتي هست كه مي تواند رايانه اي به عظمت مغز آدميزادبسازد، چه استبعاد باشد كه اين طبيعت مرموز، حقيقت ذات ما را،به اصطلاح اصحاب رايانه، در حافظه اي ذخيره كنند و به اشارت انگشتي بارديگر در فضاي ديگري از هستي ظاهر گردانند. اي بسا كه اين عرصه دنيا جز يك فضاي مجازي نيست و حقيقت در فضايي بيرون از غار اين عالم است.
(در صحبت قرآن – ص635)
198
شكسپير گفته است كه هر روز را يك عمر به حساب آوريد بدين گونه صبح كه از روياي شب پيشين بيدار مي شويد كودكي هستيد شاداب و مشتاق ديدن و بهره بردن از جهان، به تدريج تا ظهر به ميانه عمر نزديك مي شويد. از بعد از ظهر به دوران پختگي مي رسيد و مهم ترين كارهاي روز خود را انجام مي دهيد و سپس به تدريج به غروب و شب نزديك مي شويد و دوران پيري را مي گذرانيدآنگاه به خواب مي رويد و مي ميريد. روز بعد باز زنده مي شويد. چه سعادتي است كه آدمي عمرهاي بسيار در پيش دارد و مرگهاي بسيار را تجربه مي كند تا به تدريج هراس مرگ از وي مي رود و براي انتقال نهايي از ساحتي به ساحت ديگر آماده مي شود.
(در صحبت قرآن – ص652)
199
ممكن است مدعيان فرعون صفت مدتي كوتاه افرادي را جذب كنند و قول ايشان بر بعضي دلها به تبليغات و فريب ها و نيرنگ ها بنشيند اما دوامي نمي كند و به تدريج رسواي خاص و عام خواهند شد.
(در صحبت قرآن – ص658)
200