121.
آيا فرزند آورى در دنيايى كه پر از هرج و مرج و آشوب است، واجب است؟
پاسخ: فرزند آوردن نه واجب است نه حرام. فقط مى توان از مصلحت انديشى سخن گفت وسنجيدن اوضاع و احوال. اگر كسى بگويد كه من نياز به فرزند ندارم زيرا هزاران فرزند بدون سرپرست در جهان بطور ناخواسته آمده است و من آماده ام يكى از آنها را در كنف حمايت گيرم، سخنى به صواب گفته است. در عین حال حق هر انسانی است که از خود فرزندی به یادگار گذارد و اگر چنین کرد آن فیض و عطای الهی است که مغتنم است، بخصوص که مادر خواستار آن باشد.
122.
كودكى كه بدون حق انتخاب در بين انسانهاى وحشى متولد شده است چه كسى جز خداى مهربان بايد از او محافظت كند و چرا ما بايد شاهد كشتار اين كودكان بيگناه باشيم؟
پاسخ: با صبا در چمن لاله سحر مى گفتم
كه شهيدان كه اند اينهمه خونين كفنان
گفت حافظ من و تو محرم اين راز نه ايم
از مى لعل حكايت كن و شيرين دهنان
ما پاسخ اينگونه پرسش ها را كه به مشيت كلى خداوند باز مى گردد نمى دانيم و بايد مانند فرشتگان بگوييم "لا علم لنا" یعنی ما را علمى نيست. در عین حال بر ماست که در حد توان برای شکست انسانهای وحشی تلاش کنیم و کودکان را در کنف حمایت گیریم.
پاسخ: گمان دارم كه همانگونه كه ما حضرت امير را ولى الله مى خوانيم آنها نيز مسيح را به مناسبت هايى فرزند خدا خوانده اند و اين نامعقول نيست. شيخ محمود شبسترى معراج آدمى را به آسمان، بازگشت به پيش پدر خوانده است. خداوند به يك معنى پدر تمامى آدميان است زيرا همه زاده او هستند و آدم را شبيه خود آفريده است و اين شباهت در حضرت عيسى بارزتر است.
124.
در آيه ٨٨ سوره صافات آمده است كه "ابراهيم به آسمان و انجم نگاه كرد و گفت من سقيم (بيمار) هستم"، كاربرد اين آيه چيست؟
پاسخ: چه بسيار ضرورت مى يابد كه آدمى از حقيقت سر باز زند بدون آنكه دروغى گفته باشد و اين سر باز زدن گاه با تعبيراتى بيان مى شود كه ممكن است شائبه دروغ در آن آيد. اما دروغ عبارت از اين است كه شخص حقى را ناحق كند و حقيقتى را شبهه ناك گرداند. و آن تعبیرات دروغ نما سزای کسی است که شأن و مرتبه شنیدن حقیقت را ندارد.
125.
روح چگونه بوجود مى آيد و معنى روح قبل از تولد چيست؟
پاسخ: روح يك حقيقت لايزال است از جنس وجود كه همان ذات خداوندى است و خداوند از همين روح خود در آدمى دميد. و چون خداوند لازمان و لامكان است؛ آفريده مستقيم او كه روح است نيز زمانى و مكانى نيست.
126.
دليل نقض و اِشكال در شكل دار بودن خداوند چيست، با توجه به اينكه در قرآن (الله نور السموات و الارض مثل نوره كمشكاة ...) نيز ظاهرأ براى خداوند شكل متصور شده است؟
پاسخ: ذات خداوند از شكل و صورت مبراست زيرا شكل عامل محدود كننده است و او را هیچ محدودیتی نيست. اما مى توان او را به صورتهایی تشبيه كرد و براى وجودش مثَل آورد چنانكه در آيه نور. عارفان جهان گفته اند که تمامی اشکال طبیعت از گل و سبزه و ریحان و ماه و خورشید و ستاره آسمان و نیز همه آدمیان تمثیلات وجود او هستند.
پاسخ: وجود بالذات اقتضاى بى نهايت بودن دارد زيرا نهايت داشتن پايان است و در پايانِ وجود اگر باز وجود باشد كه همان ادامه وجود است و اگر عدم يا نیستى باشد، بايد معتقد شويم كه چيزى بنام عدم وجود دارد كه وجود بدان پايان مى يابد و اين معقول نيست. پس وجود بى نهايت است.
عطار با همين نگاه گفته است:
هيچ چيز از بى نهايت بى شكى
چون نمى ماند كجا ماند يكى
يعنى چون خداوند بى نهايت است پس در جايى تمام نمى شود كه " غير " يا " ماسوى الله " از آنجا شروع شود بنابراين:
غير خدا در دو جهان هيچ نيست
هيچ مگو غير كه آن هيچ نيست
مولانا
129.
تكليف كسانى كه طبع شعر دارند چيست، با توجه به اينكه شما فرموديد بزرگان ادبيات همه حرفها را به بهترين شكل ممكن گفته اند؟
پاسخ: خداوند گاه موهبت هايى را مستقيم به خود انسان مى دهد و گاه آن موهبت ها را به ديگران مى دهد كه به او برسانند. شعر خوب موهبت الهى به همه ماست الا آنكه يك نفر واسطه در رسيدن آن فيض به ماست به همين جهت مردمان گاه به شاعر مى گويند " جانا سخن از زبان ما مى گويى ".
پاسخ: ملاقات با خدا احساس شگفتى است كه از حضور فراگير الهى به آدمى دست مى دهد. نوعى از آگاهى متعالى است كه اروپائيان به آن "cosmic consciousness" يعنى آگاهى كيهانى مى گويند.