پاسخ: حقیقت این است که هر كس بايد دين خود را خود انتخاب كند. دين اصلى و جوهرى ما همان فطرت ماست كه عاشق زيبايى و دانايى و نيكويى است و دين هاى ديگر را مى تواند مطالعه كند و هر يك را كه به زيبايى و دانايى و نيكويى نزديكتر يافت انتخاب كند.
پاسخ: جسم تبلور تناسبات و هم آهنگى هاى روح است از اين رو در آن پيوستگى و لطف و زيبايى ديده مى شود. در حقيقت اين روح است كه جسم را براى رفع نيازهاى خود در عالم صورت مى آفريند. به قول ادموند اسپنسر روح از مقوله صورت است و جسم را طراحی می کند.
146.
چرا گاهى اوقات احوالى به انسان دست مى دهد و شوق و اشتياقى بوجود مى آيد ولى يكباره چنان از آن احوال تهى و غرق در غفلت مى شويم كه گويى توهمى بيش نبوده است، آيا جذبه بوجود آمده واقعى است؟
پاسخ: سالك راه نبايد به احوال پراكنده اى كه در او توسط صاحبدلى ايجاد مى شود اكتفا كند زيرا اغلب آن احوال بعد از زوال ديدار متغير مى شود بلكه درك حضور صاحبدل بايد دوام داشته باشد تا به تدريج مقام تمكين كه همان استمرار احوال شوق و اشتياق است حاصل شود.
147.
معنى"ديد پيمبر نه به چشمی دگر بلكه بدين چشم سر اين چشم سر" چيست و چگونه مى توان معشوق ازل را با چشم سر ديد؟
پاسخ: ما گُل را با همين چشم سر مى بينيم و خدا را همراه با ديدن گل خواهيم ديد و امضاى او را در زير هر برگ و هر گلبرگ مشاهده مى كنيم. بحقيقت عالم را به چشم سر مى بينيم و اين عالم را آينه روى او مى بينيم با همين چشم سر، الا آنکه آن مشاهده مستقیم چشم نوعی شهود درونی پدید می آورد.
پاسخ: گاه پيش مى آيد كه آدمى به فيض الهى در يك ديدار با اهل دل با نوشيدن يك جرعه از شراب حكمت بناگاه از شر نفس كافر دل خلاصى مى يابد و به تعبير روان شناسان امروز از غولى به نام ego رها مى شود. طى مكان ببين و زمان در سلوك شعر كاين طفل يك شبه ره صدساله مى رود حافظ طفل يك شبه نوزاد عشق است كه هر چند تازه به دنيا آمده چون عيسی در مهد سخن مى گويد و مردمان را مژده سعادت مى دهد.
پاسخ: پرهيز بايد كرد از هر آنچه در شأن و منزلت آدمى نيست همچون دروغ كه دون شأن انسان است، همچون تجاوز به حقوق ديگران كه نوعى گدايى گستاخانه است و گدايى نيز در شأن انسان نيست و پرهيز بايد كرد از هر صفت كه اگر به آدمى نسبت دهند آن را انكار مى كند.