«گونههای جانستانی»
در هر گام یکی را هلاک میکنیم
نهتنها در جنگها و آشوبها و اعدامها
بلکه ما جان میستانیم هنگامی که چشمهای خود را
بر مسکینی و فقر و تهیدستی
و به همینسان
هرگونه بیحرمتی به زندگی
و هرگونه سنگدلی و بیرحمی
و همه بیتفاوتیها و خفتها و خواریها
همه در چشم بینایان باایمان
چیزی جز کشتن و نابود کردن نیست
و اینگونه کشتنها
نهتنها کشتن در زمان حاضر را شامل میشود
بلکه میتواند از نفوس آینده نیز جانستانی کند
ما با اندکی شبهه و شکاکی
بخش زیادی از آینده یک جوان را به کشتن میدهیم
زندگی همهجا در انتظار ایستاده است
و آینده در هر گوشه و کنار در شکفتن است
و ما جز بخش اندکی از آن را نمیبینیم و در نمییابیم
از اینرو بخش انبوهی را در زیر پا لگدکوب میکنیم
و با هر گامی یکی را جان میستانیم.
هرمان هسه (۱۹۶۲-۱۸۷۷) شاعر و نویسنده آلمانی-سوییسی از نادرگان قرن بیستم است که داستانهای عبرتآموز و حکمتآمیزی چون «سیذارتا»، «نرگس و گلدموند»، «دمیان» و اشعار لطیف و عرفانی به بشریت هدیه کرده است و همه آثارش آکنده از عشق به انسانیت و فضایل اخلاقی و عرفانی است.
او برنده جایزه نوبل ادبیات در ۱۹۴۶ و افزون بر آن جوایز بسیار دیگر نیز به وی اهدا شده است.
We kill at every step, not only in wars, riots and executions. We kill when we close our eyes to poverty, suffering and shame. In the same way all disrespect for life, all hard-heartedness, all indifference, all contempt is, in the eyes of believer, nothing else than killing. It is possible to kill not only what is in the present, but also what is in the future. With just a little skepticism we can kill a good deal of the future in the young person. Life is waiting everywhere. The future is flowering everywhere. We see only a small part of it and step on much of it with our feet. We kill with every step.
نوشته هرمان هسه
ترجمه و توضیحات از حسین الهی قمشهای
نقاشی اثر هرمان هسه
"انتشار كتاب ٣٦٥ روز در صحبت فردوسى"
كتاب در صحبت فردوسى با انتخاب ٣٦٥ قطعه از شاهنامه و پيشگفتار و توضيحات دكتر حسين الهى قمشهای
توسط انتشارات سخن در قطع رقعی و با جلد سخت به چاپ رسیده است و در غرفه انتشارات سخن درنمایشگاه بین المللی کتاب عرضه می شود.
متن استاد پس از انتشار کتاب
هزار شکر و سپاس
که هزار سال پیش خداوندگار جهان
یکی از مستوران خیمه عزت را
ما این چند سال اخیر، از تاراج آن بیماری تاج بر سر و تموجات اجتماعی ناگوار، را در فرآوردن گزیده زبدهای از این کتاب مستطاب صرف کردیم
و اینک آن گزیده را
بر پیشخوان مقدس کتابفروشان نهادهایم
تا جوانان و میانسالان و کهنسالان پارسیگو
بتوانند در صحبت این نقّال فرخپی توش و توان حماسی و پهلوانی گیرند
و دست در دست رستمِ دستان
لاف و گزاف اهریمنان را بازیچه و فریب شمارند
و چنان فریادی بر ارژنگدیو دروغ برآورند
که در گریز ناشکیب، عنان از رکیب باز نشناسد.
شگفتا از این شاعر بهشت آفرین که به جادوی هنر
از زمین سخت و بیجان واژهها گل و ریحان و نسرین و ضیمران برآورده و بر دامن پیر و جوان افشانده است.
چه خوشتر که ما نیز با انوری ابیوردی هم آواز شویم:
آفرین بر روان فردوسی
آن همایون همای فرخنده
او نه استاد بود و ما شاگرد
او خداوند بود و ما بنده
و سلام بر عاشقان زیبایی، دانایی و نیکویی
نوشته حسین الهی قمشهای
اردیبهشت ۱۴۰۲
«آتش پشیمانی»
سعدی مردمدوست فرمود:
که سهل است لعل بدخشان شکست
شکسته نشاید دگرباره بست
چنانکه در تراژدی شکسپیر، اُتللو خود با ورود به خوابگاه آن محبوبِ بیخبر و بیگناه گفت:
بگذار اول شمع اتاق را بکُشم
زیرا اگر این خاموشی خطا باشد
بار دیگر به آتشزنهای روشن خواهد شد،
داستان اُتللو آینه عبرتی است که
شکسپیر در پیش روی همه آدمیان نهاد
تا برحذر باشند از کشتن یک انسان بیگناه،
و از آن پشیمانی سوزان و بیجبران
که هر دم از ژرفای دل شعله میکشد
و آن را هیچ حجاب و حائل نخواهد بود،
بلکه بر دوام یک خشم ابدی عاملان را احاطه خواهد کرد.
نوشته حسین الهی قمشهای
۱۴۰۱/۹/۲۶
مینیاتور قدیمی
«ظالم باید تنها بماند»
نشستن با مردم ظالم و دوستی و مراودت با ایشان خطایی عظیم است و افزون بر دیگران خودِ شخص را هم زیان میرساند زیرا مردم او را در شمار ظالمان مینهند. ظالم باید تنها بماند. اگر جماعتی بسیار به سبب منافع و بهرهمندی از غارت ظالم به گِرد او جمع شوند و ایشان را هیچ باک نباشد که با ظالمان بنشینند این تقویت ظلم است. اگر هیچ کاری در دفع ظلم نمیتوان کرد حداقل پرهیز از جانبداری و همراهی و مراودت ضروری است.
□ از سقراط پرسیدند: کی ظلم و جور از عالم برمیافتد و عدالت حاکم میشود. سقراط گفت: عدالت زمانی حاکم میشود که وقتی ظلمی بر کسی وارد میشود آنها که ظلم بر ایشان وارد نشده همانقدر متغیّر و رنجیده شوند که شخصِ ستمدیده.
برگرفته از کتاب "در صحبت قرآن"
به قلم حسين الهى قمشهای
ناشر: انتشارات سخن
تصویر اثر صنیع الملک
«سخنی با دوستان»
این مسکین پارسیگو
اینک قریب شصت سال است که
به تدریس، ایراد سخنرانی در مراکز فرهنگی، که بازپخش رایگان آن را آزاد اعلام کردم، و ترویج ارزشهای سهگانه
زیبایی، دانایی و نیکویی
ز روز گذر کردن اندیشه کن
پرستیدن دادگر پیشه کن
به نیکی گرای و میازار کس
ره رستگاری همین است و بس
این حکمت جاودانه بشریت
خواه در کتاب «جاویدان خرد» منسوب به هوشنگ شاه اسطورهای ایران و خواه در کتب آسمانی مضرب مشترک همه آیینهاست که:
انسان شرافتی شگرف و سترگ دارد و کردارهای دیو و دد چون زور و تزویر و ظلم و بیعدالتی و دروغ و ناراستی دون شأن اوست و اگر چنین کارهای اهریمنی از وی پدید آید
سخن شکسپیر را خواهد شنید که گفت:
وجدان من هزار زبان دارد
و با هر زبان در گوش من حکایتها میخواند
و در هر حکایت مرا به تبهکاری و شرارت متهم میکند
و جانی و پیمانشکن میخواند.
پیمانشکنی از ننگینترین گونه
و جنایتی از زشتترین نمونه
و میشنوم قاضیان و داوران دادگاه حقیقت را
که همه با هم فریاد میکنند
مجرم، مجرم، گنهکار، گنهکار
فاعتبروا یا اولی الابصار:
ای صاحبان چشم عبرت بگیرید
این است موضع هزارباره من:
همراه با مردمان مظلوم و محروم و بیگناه و حقجوی و آزادیخواه.
نوشته حسین الهی قمشهای
۱۴۰۱/۷/۲۴
“ آه دل مظلومان بیشک اثری دارد”
در جهانی که مزاج آدمی
به اندک غورهای سرد میشود
و به اندک مویزی جوش بر میآورد
و در جهان هوشمندی که
چگونه ایمن تواند بود آدمی
که در دادگاه سرشت الهی خویش ایستاده باشد،
و به گستاخی تمام
و هزار رنگ و نیرنگ
و زور و تزویر
پای بر آسایش مردمان نهد
و به جای جانفشانی، جانستانی کند
و از فرسایش روزگار در امان ماند؟
و چگونه خلاص یابد
آن کس که حق محرومان به اختلاس برباید
و کِشته بینوایان را به داس جور درو کند؟
و چگونه در کوهستان عالم
نوای بلبل خواهد شنید،
آنکس که عربده زاغ میکِشد
و بانگ حمار برمیآورد؟
بانگ خوش دار چون به کوه آیی
کوه را بانگ خر چه فرمایی
سنایی
از این رو بسی زیبنده است
که مردمان هر بامداد
با خویشتن زمزمه کنند
سخن آن بابای عشق را
که در عین شهرت به عریانی
همگان را چون خورشید
جامهای زرفشان میبخشد:
مکن کاری که بر پا سنگت آیو
جهان با این فراخی تنگت آیو
چو فردا نامهخوانان نامه خوانند
تو خوانی نامه خود ننگت آیو
باباطاهر عریان
نوشته حسین الهی قمشهای
۱۴۰۱/۶/۲۹
تصویر از Vincent van Gogh
"آشتى جهانى"
نخستين آهنگى كه فرشتگان خواندند
ترانه "آشتى" بود
و نشان روشن همه فرزندان خداوند
"آشتى" است
□و به تعبير قرآن آنچه از جنگ خوشتراست، آشتى است: الصلح خیرٌ (نساء:۱۲۸)
و از نگاه مولانا
هزار ستاره روشن در آسمان چشمك مىزنند
و با لبخند آدمیان را به خود میخوانند:
لیک در ظلمت یکی دیوِ نهان
مینهد انگشت بر استارگان
و جنگ تنها با آن دیو باید کرد
که "آشتى" را نشانه مىگیرد
و با هياهو تاریکی را بر کرسی مینشاند
و نور آسمان و زمین را
بدل به "نار" میکند
و زرّادخانه ما در اين پيكار
جز تیر و کمان عشق
از ابروی زیبایی چه خواهد بود؟
□لئوى بزرگ قدیسی که رسالت آشتی داشت (۴۶۱-۴۰۰).
ترجمه و توضیح: حسین الهی قمشهای
۱۴۰۱/۶/۲۰
تصویر: David R. Wagner