منزل جانان همين مهمانسراي عالم خاك است كه هر چند روي در فنا دارد و به عيش ها و عشرت هاي آن تكيه اي نمي توان كرد اما فرصتي مغتنم است تا آدمي به كيمياي عشق، اين عيش هاي فاني و بي اعتبار را دوام و تداوم بخشد و همه را با خود ببرد.
(در صحبت حافظ– ص 4)
451
شراب مغان نزد عارفان همان حكمت ايشان بوده است كه شراب معرفت الهي و همدردي با آلام بشري و تلاش براي خدمت به مردمان و شاد كردن ايشان است.
(در صحبت حافظ– ص 5)
452
در شراب انداختن سجاده، در معني ظاهر غرابتي طنزآميز دارد و طعني است بر دين فروشانِ سجاده نشين و سجاده فروش كه هر چند ساده لوحان، سجاده تقواي ايشان را به نثار درهم و ديناري بها مي دهند، اما در ميكده اصحاب معنا آن را هيچ قدر و منزلتي نمي شناسند و به جامي گرو نمي گيرند.
(در صحبت حافظ– ص 5)
453
حافظ به يك نكته ژرف عرفاني اشاره كرده است كه خداوند حضور ازلي و ابدي است، و بي هيچ حجاب و پرده و ساتِر، بر عالم هويداست. اين ما هستيم كه گاه حاضريم و گاه غايب و گاه در پرده و گاه بر صحنه، پس اگر از پرده غفلت بدر آييم پيوسته خود را در حضور خواهيم يافت از آنكه صاحب جمالي عريان تر از او در عالم نيست.
(در صحبت حافظ– ص 6)
454
تا آن هنگام كه ديدار كني با آن كسي كه دلت در هواي اوست، دنيا را ترك كن و كار آن را سهل گير، زيرا همه روي در فنا دارد.
(در صحبت حافظ– ص 7)
455
چه نسبت است ميان سالك راه معرفت كه شئونات خودپرستي را خراب كرده و صلاح و تقواي ريايي را به يك سو افكنده است، با آن زاهد خودبين كه مردمان را وعظ مي كند و خود هيچ پند نمي گيرد.
(در صحبت حافظ– ص 8)
456
آن واعظ كه شامه اش به سبب استشمام روايح نامطبوع غرور و خودپسندي و حرص و حسد و جاه و مقام از شنيدن عطر دلاويز حق گويي و حق جويي محروم شده است، حرفي براي گفتن ندارد و بايد از مجلس او به دير مغان پناه برد، زيرا آنجا از بي خويشي و ديگر خواهي سخن مي رود كه آدمي را مست و سرخوش مي كند و از ملالت اشتغالات نفساني رهايي مي بخشد.
(در صحبت حافظ– ص 9)
457
شكر خداي كه ما عاشق شديم و راز پنهان ما آشكار گرديد و خوشا كه كوس عشق و عاشقي ما را بر سر هر بازار زدند و همه خلق با خبر شدند . ابراز نگراني عاشقان از فاش شدن راز عشق تمهيدي است تا خاطرها و انديشه ها را به عظمت عشق جذب كنند و ديوان حافظ، تمام تلاشي براي آشكار كردن اين راز است، اما مردمان به سبب تعهداتي كه عشق حقيقي بر دوش ايشان مي گذارد از اين راز مي گريزند.
(در صحبت حافظ– ص 10)
458
نزد عارفان براي رسيدن به مقصود دو شرط لازم است يكي جهد سالك، و يكي توفيق و فيض الهي، و از اين دو شرط "توفيق الهي" است كه نقش اصلي را بازي مي كند و جهد تنها يك وظيفه است كه بايد به جاي آورد.
(در صحبت حافظ– ص 11)
459
اگر داستان آينه سكندر را كه بنا بر افسانه ها غيب عالم در آن ظاهر مي گرديد شنيده اي و حيران مانده اي كه معني آن چيست، بدان كه آن آينه همان جام شراب است كه چون بنوشي به بركت آن از حجاب خويشتن برهي و احوال "ملك دارا" كه هيچ دوامي نه بر دارا و نه بر سكندر نكرد، در مستي اين شراب بر تو آشكار گردد. اگر داستان آينه سكندر را كه بنا بر افسانه ها غيب عالم در آن ظاهر مي گرديد شنيده اي و حيران مانده اي كه معني آن چيست، بدان كه آن آينه همان جام شراب است كه چون بنوشي به بركت آن از حجاب خويشتن برهي و احوال "ملك دارا" كه هيچ دوامي نه بر دارا و نه بر سكندر نكرد، در مستي اين شراب بر تو آشكار گردد.
(در صحبت حافظ– ص 12)
460