فردوسي از مرگ بسيار سخن مي گويد. اما عموما مرگ را با انديشه جاودانگي مي آميزد و هيچ كجا آيه ياس نمي خواند. اصل پاداش و جزا هنگامي كه به جهان ديگر موكول مي شود همان اصل جاودانگي است كه مرگ را پايان زندگي نمي بيند.
(در صحبت فردوسي– ص 466)
571
ادبيات فارسي و ادب جهاني آكنده از اين نكته است كه توجه آدميان به پايان زندگي كه مرگ است ايشان را بر مهم ترين ضروريات زندگي متمركز مي كند، چنان كه استيو جابز گفته است من زندگي خود را پيوسته با تمركز بر مرگي كه در پيش است پيش برده ام.
(در صحبت فردوسي– ص 574)
572
بركات دنيا و آخرت نصيب فرد باايمان است، آخرت به خاطر كارهاي خوب و انساني و دنيا به خاطر سلامت جسم و جان و رهايي از حرص و آز و كينه كه زندگي را تلخ مي كند.
(در صحبت فردوسي– ص 602)
573
صلاح انديشي و مصلحت بيني در سخن حافظ و نيز سعدي و مولانا كنايه از خودپرستي و دنيا طلبي است و اشاره به زاهدان و عابدان و صوفيان مدعي است كه همه هوش و حواس خود را جمع كرده اند تا نان به نرخ روز خورند و با فرصت طلبي از بازار آشفته فرهنگي و اجتماعي، بيشترين بهره دنيوي را در جهت نيل به مال و مقام حاصل كنند. بدين نگاه مسلمان صلاحي نزد مولانا كسي است كه مسلماني، صلاحِ كار و سلاحِ صيد و دامِ كيد اوست.
(در صحبت حافظ– ص 8)
574
آنچه در اين عالم به نظر جور مي آيد به حقيقت نوعي از دور و نوبت است و كس نمي داند كه چگونه دور او در اين زمان و دور ديگري در زمان ديگر مي رسد.
(در صحبت حافظ– ص 23)
575
چون در اين عالم داني قحط جود و كرامت است هر سالكي اگر باده و گل خواهد بايد خرقه خودبيني از تن به در كند و دكان زهد و ريا را ببندد و از بهاي اين همت بلند، بدان باده و گل كه رمز مستي و زيبايي است برسد.
(در صحبت حافظ– ص 434)
576