فرازهایی از کلام استاد

بوی وفا این خوشترین عطرعالم هستی همان نسیم باد نوروزی است که از کوی یار می آید. زهی نسیم که چراغ دل را به جای خاموش کردن بر می فروزد وزهی باد که سفینه جان را به جای حرکت سکون وآرامش می بخشد.

(مقالات –ص34)

121

خلق خوش بهترین نشان ظهور فرشته وتجلّی بهشت در آدمی است .

(گزیده منطق الطیر –ص 51)

122

سالک حضور معشوق را پیوسته احساس می کند ودر لحظه هایی به درازی ابدیت او را می بیند اما معشوق همچنان میان ظهور وخفا وحقیقت وخیال در رفت و آمد است .

(گزیده منطق الطیر –ص72)

123

در نزد عارفان اصالت انسان در بندگی خداست واز برکت آن بندگی است که به خواجگی می رسد بلکه سلطنتی می یابد که به خواجگی کون و مکانبی اعتنا می شود.

(گزیده منطق الطیر –ص84)

124

قصاید عطار خفتگان را شیپور بیدار باش و بیداران را کوکب هدایت است .

(گزیده منطق الطیر –ص19)

125

شهر معرفت هزاران هزار کوچه وبرزن دارد وچندان بزرگ است که هیچ دونفر در آن از یک کوی نروند .

(گزیده منطق الطیر –ص58)

126

سنایی در عالم عرفان چشم بود و عطار روح بود که رایحه عطر آگین سخنش ،چون مسیح ، چه بسیار مردگان وادی نفس را حیات بخشیده و به سیر وحرکت در هفت وادی عشق رهنمون شده است .

(گزیده منطق الطیر –ص1)

127

آفتاب معرفت نوری است که از نار عشق می روید از این روست که آدمی تاعاشق نشود به معرفت حقیقی دست نمی یابد.

(گزیده منطق الطیر ،ص58)

128

خوب رویان آئینه می جویند تا صورت خود رادر آن بینند وخط وخالی برآن بیفزایند .از این آئینه هابسیار هست که آدمی روی خود را در آن نظاره کند و اگر دودو غباری بیند، بشوید واگر نقصانی هست به کمال آورد ؛اما کجاست آن آئینه که چهره روح و جان خویش را در آن بنگریم و شکل و شمایل باطن خود را تماشا کنیم .

(365 روز با سعدی –ص9)

129

باید به جستجوی آن آئینه سوم ، یعنی انسان های آئینه خو بود . باید چراغ به دست گرفت و گفت "از دیو ودد ملولم و انسانم آرزوست" و اگر گفتند "یافت می نشود" باید گفت :" زهی شرف که من در جستجوی همان یافت ناشدنی هستم" .

(365 روز با سعدی-ص15)

130