عشق مجازي در عالم خاك مي تواند با كيمياي معرفت تبديل به عشق حقيقي شود و همان عشق خاكي عشق آسماني و الهي گردد. عشق حقيقي در همه مراتب از خاكي تا افلاكي نشانها و اطوار يكساني دارد و هر كه بحقيقت عاشق شود ، از عارف و عامي ، عشق او كم و بيش همان احوال و آثار عشق ديگران را خواهد داشت.
(در قلمرو زرين-ص 385)
91
دل انسانها كه همان گوهر ذات و فطرت الهي آنهاست ، عجيبترين پديده خلقت است و عجايب هفتگانه جهان هلالي از بدر جمال اوست. اوست كه نه رنگ و صورت دارد نه عرض و ارتفاع نه موسيقي است نه نقاشي نه شعر نه حكمت اما همه اينها از او پديدار مي شوند.
(در قلمرو زرين-ص 402)
92
براي لذت بردن نيازي به دانستن علت ها و سبب ها و رازهاي پشت پرده نيست. باغ گل را بايد ديد و لذت برد و صداي خوش و لبخند شيرين را بايد درك كرد و غرق شادي شد. هيچ كس نمي تواند راز افسون يك لبخند يا نگاه محبت آميز را بيان كند. اما همه كس مي تواند از آن سرمست شود .
(در قلمرو زرين-ص 536
93
ديوانگان عشق عاقلان را عاقلان دنيا پرست مجنون خوانند و گمراه نامند و اين جنون فوق العقل است نه جنون دون العقل. در جنوني كه مادون عقل است چراغ عقل خاموش مي شود و در جنوني كه مافق عقل است چراغ عقل در شعاع خورشيد عشق محو مي شود بدون آنكه خاموش شود .
(در قلمرو زرين-ص 560)
94
شوق به زندگي جاويد كه در دل همه آدميان به وديعه نهاده شده ، هم تسلي بخش خاطر ما در سختيها و محروميتهاست و هم همه ارزشهاي اخلاقي و هنري ما در پرتو آن توجيه مي شود .
(در قلمرو زرين-ص 596)
95
انبيا و اوليا و قدسيان عالم كه اينهمه سخنان شكر بار از ايشان در بازار عالم پخش شده است همه در اثر پيوند با لبهاي شكرين آن شاهد يكتا به مقام شكر فروشي رسيده اند .
(در صحبت مولانا-ص 10)
96
در مستي ، رفع حجاب خود پرستي است كه شاهد زيبايي به هنرمند رخ مي نمايد و بازتاب آن مشاهده ، به صورت هنر ظاهر مي گردد.
(در صحبت مولانا-ص 11)
97
در نظر مولانا، زن ، در لطافت و تعالي چنان به خداوند نزديك است كه گوئيا مخلوق نيست بلكه خالق است.
(در صحبت مولانا-ص16)
98
مقصود از عدم در مقام عشق نفي محدوديتها و ديوارها است ، چون عشق به هيچ ديواري محدود نمي شود و تا بي نهايت پيش مي رود ، پس هر چه وجود متعين و محدود است از آن نفي مي شود و عاشق نيز براي رسيدن به عشق حقيقي بايد از وجود محدود خود عدم شود و اين عدم است كه موجب افزايش وجود است.
(در صحبت مولانا-ص 18)
99
عشق تمام صبر است اما در راه رسيدن به معشوق و تمام بي صبري است در فراق معشوق و ناشكيبايي بر ناديدنِ او.
(در صحبت مولانا-ص 22)
100