اکنون ای خواجه بازرگان، بدین گوهر شبچراغ عمر که روی در خاموشی دارد چه خواهی خرید خوشتر از شراب زیبایی و دانایی و نیکویی ، و کدام سود بیش از این باشد که به غواصی این سه دریا دردانه یگانه عشق را به کف آوری و چون خورشید در جهان بدرخشی و چون خورشید زرفشانی کنی از مهربانی و خوش زبانی ودست افشانی ، و درستی و راستی ، و مستی و بت پرستی ، دریغت نمی آید که چنین عمر نازنین و قره العین ماء و طین را بدهی و از دشمن سوگند خورده ای کالای آه و حسرت و پشیمانی خریداری کنی؟
(در صحبت قرآن – ص هشتاد و نه)
151
راه مستقیم کوتاه ترین فاصله میان آدمی و هر کمالی است که لایق حال اوست و چه بسیار مردمان در پی رسیدن به سعادت و شادی به راههای کج و معوج می روند و راه را بر خود طولانی می کنند و اغلب دوری بلند در دوزخ حرمان ها و حسرت ها می زنند تا باز اگر لطف خدا شامل شود به صراط مستقیم بهشت بازگردند.
چنانکه برای رسیدن به شهرت به جای دل سپردن به کار خوب و ارائه آثار برجسته، در دام ثروت و قدرت و شهرت طلبی می افتند، هزار دروغ و دسیسه از ایشان به ظهور می رسد اما به حقیقت شهرت که درخشش طبیعی نور دانایی و زیبایی و نیکویی است نمی رسند.
(در صحبت قرآن – ص 4)
152
خداوند را در آوردن امثال و عرضه حقایق شرم و خجلتی نیست چنانکه طبیعت نیز با کمال اقتدار و بی هیچ پرده پوشی و شرمگینی هزاران هزار پدیده را عرضه می کند و چنان گستاخ و بی هراس و بی خیال آن را به نمایش می گذارد که گویی چیزی برتر از آن نیست و این بدان علت است که تمامی حقیقت زیباست و کسی در عرضه زیبایی نگرانی و شرم و اضطراب ندارد و هنرمندان ، در منتهای کمال هنر خویش در پی آنند که آن بی خیالی و گستاخی طبیعت را در هنر خود نشان دهند و یکی از نشانهای هنرمند برتر همین است که بی هراس و تردید عناصر هنرش را در کنار هم می گذارد و هیچ آثار خجلت و اضطراب و پنهان کاری در اثرش به چشم نمی خورد.
(در صحبت قرآن – ص 21)
153
دشمنی ها و کینه ها با خروج انسان از بهشت آغاز می شود. در بهشت همه با هم دوستند و به هم سلام و تحیت می گویند. حقد و حسد و کینه و غل و غش در بهشت نیست و این گونه صفات است که ما را چه در این عالم و چه در عالم دیگر از بهشت بیرون می کند و بدون پاک شدن از این صفات بار دیگر به بهشت اجازه ورود نمی دهند.
(در صحبت قرآن – ص 33)
154
خداوند می فرماید بنی اسراییل جز اندکی از این میثاق رو گرداندند و از آن فرامین اعراض کردند، و این نیز مشابه کاری است که خداوند مکرر در قرآن به مسلمانان نسبت داده است و معلوم می شود که طبع و خوی آدمیان در اقوام و ادیان گوناگون تفاوتی ندارد، بلکه انسانها ، به سبب خودخواهی و پیروی هوی، عموما از پیروی انبیا سر باز می زنند و جز اندکی به راه ایشان نمی روند.
(در صحبت قرآن – ص 42)
155
زندگی انسانها آکنده از آیات ناسخ و منسوخ است و انتظار می رود که آدمیان نیز مانند پروردگارشان هر آیه را نسخ کنند حکمی بهتر یا حداقل مانندآن بیاورند. اما چه بسیار می بینیم که انسانها آیات روشن فطرت خویش را نسخ می کنند و آیات شیطانی به جای آن می نهند.
(در صحبت قرآن – ص 45)
156
با نگاه دقیق تر می توان گفت که کارها به دنیوی و اخروی تقسیم نمی شود بلکه انسانها هستند که اگر روی در آخرت داشته باشند و مقصودشان از هرکار نیل به کمال نفس ناطقه آنها باشد همه کارهایشان از خورد و خواب ، خرید و فروش و زناشویی و شغل و حرفه و کار همه امور اخروی است و اگر آدمی روی در دنیا کرده باشد و دنیا را مطلوب مقصود نهایی خود داند همه کارهایش دنیوی است از نماز و روزه و حج و جهاد و تحصیل علم و غیره.
(در صحبت قرآن – ص 52)
157
باید افزود که ذکر حضور موثر الهی در صحن آگاهی های ماست که اروپائیان از آن به خدا آگاهی تعبیر می کنند چنانکه مومن دائما یاد خداست یعنی همه جا به یاد دارد که او را پروردگاری است و از او چه خواسته و او را از چه منع کرده است و این حضور دائم را عارفان به شرب مدام و مستی بر دوام تعبیر کرده اند.
(در صحبت قرآن – ص 54)
158
این خداوند ماست که بی واسطه با ما آدمیان سخن می گوید. اوست که می فرماید در راه دین زن و مرد را تفاوتی نیست و هرکس زن یا مرد باشد اگر کار نیکو کند ( به همان معنایی که همه مردمان از این کلمه در دل دارند)، و آن کار را از روی ایمان به خدا یا ایمان به نفس خیر و خوبی انجام دهد و اغراض نفسانی و شیطانی در دل نداشته باشد ، ما او را زندگی تازه ای می بخشیم پاک و خالی از هر تشویش و اضطراب و هر محدودیت و محرومیت ، حیاتی دلخواه و دلپذیر و او را پاداشی عطا خواهیم کرد که بسی بیشتر و عالی تر است ازآن کارهای نیکو که کرده است.
(در صحبت قرآن – ص 380)
159
شک نیست که هر روزه دار باید با طبیبی حاذق و پاکدل مشورت کند، زیرا بسیار باشد که مزاج شخص و نوع زندگی و کار او با گرفتن روزه به کیفیت سنتی مناسب نیست و خداوند نیز در قرآن بیمار و مسافر را از روزه معاف کرده و نیز نخواسته است که آدمیان در گرفتن روزه به منتهای طاقت و تحمل خود برسند بلکه باید دراین روزه گرفتن در وسع باشند. بنابراین اگر روزه کسی را به طاقت می رساند یا زیانهای معقولی برای او در بر دارد از آن معاف خواهد بود، بلکه پرهیز از آن واجب است.
(در صحبت قرآن – ص 57)
160