طعام و شراب معنوی نه تنها روزه را باطل نمی کند بلکه بخشی از غرض فرمان روزه، جایگزین کردن مائده های آسمانی به جای مائده های زمینی است.
(در صحبت قرآن – ص 69)
171
در ادبیات فارسی باده نهی شده فقط شراب انگوری نیست بلکه هرچه آدمی را از فطرت انسانی دور کند و به غفلت اندازد نیز شراب است، مانند غرور به مال و جاه و ثروت و زیبایی و حتی عجب و خودبینی در عبادت خداوند همه از اقسام مستی است و زیان این مستی ها به مراتب بیش از زیان آن شراب انگوری است.
(در صحبت قرآن – ص 85)
172
عفو به معنی زیادی و اضافی است و پاسخ خداوند به اینکه ما چه چیز و چه مقدار در راه خدا انفاق کنیم این است که هرچه افزون بر زندگی عادی شماست ایثار کنید.
(در صحبت قرآن – ص 86)
173
در زمانهای قدیم قرضی که می دادند به صورت طلا و نقره بوده است یا کالاهای دیگر مانند جو و گندم و خداوند روا ندانسته است که کسی مقدار معینی از کالایی قرض بدهد و هنگام بازپرداخت ، مقدار بیشتری طلب کند.اما امروز که معیار و سنجش ، پول و اعتبار کاغذی است اگر ارزش پول پیوسته در حال کاهش باشد باکی نیست که هنگام بازپس گرفتن قرض به قدر آن کاهش زیادت طلبند و این به حقیقت ربا و زیادی نخواهد بود.
(در صحبت قرآن – ص 90)
174
انفاق در راه خدا در معنای وسیع تر همه کارهای نیکو را شامل می شود و برترین انفاق این است که آدمی وجود خود را در راه خدا به مردمان نفقه دهد و خود را وقف کند بر اینکه مال و عمر و جان و نفسش، همه در راه خوبی و زیبایی و دانایی صرف شود که بهترین خدمت خلق این است.
(در صحبت قرآن – ص 97)
175
اگر خدا سختی بیش از طاقت بر دوش کسی نهد آن از نوع تکلیف الهی نیست بلکه معلول گناهان شخص به خصوص ظلم و بیرحمی و بارسنگین تر از حد تحمل بر دوش مظلومی نهادن است.
(در صحبت قرآن – ص 119)
176
چنین است که اگر درخت از ریشه بر آمده را ظاهرا طراوتی و شادی و برخورداری از برگ سبز می بینیم آن بسیار کوتاه و گذرنده است.زود باشد که زرد و خشک شود و بمیرد و چنین باشند انسانهای خبیث و اهرمن خو که ممکن است چند گاهی رنگ سبزی و خرمی بر خود ببندند اما نمی دانند چه بلایی بر سرشان آمده است.
(در صحبت قرآن – ص 362)
177
اگر پرسند که پس این زشتی ها و بدی ها که در جهان است از کدام خزانه نازل می شود،باید گفت آنها نیز از پیش آن یگانه می آیند الا آنکه وقتی به او منسوب می شود شر و فساد و زشتی نیست و همه صلاح و حکمت است اما آدمیان که در عالم هست و نیست به سر می برند،به اعتبار نیازهای خود گاه چیزی را شر و چیزی را خیر می خوانند در حالی که جز خیر در جهان چیزی نیست.
(در صحبت قرآن – ص 367)
178
بصیرت بی نهایت، حسن بی نهایت را دید و از این دیدار عشق بی نهایت پدید آمد، پس"عشق بی نهایت را بی نهایت خواستن است" حسن ازلا و ابدا در تجلی است و ادراک ازلا و ابدا در مشاهده است بنابراین عشق ازلا و ابدا بر صحنه نمایش است.
(در صحبت قرآن – ص سی و چهار)
179
حکایت کرده اند که صبح روز هبوط ، آدم نزد پروردگار آمد و گریه ای کرد از عشق، به طراوت باران بهمنی و گفت" ای معبود و ای معشوق یکتای من، اکنون که ما را به تبعیدگاه نامعلومی می فرستی ، گیرم که من در همه سختیهای ناشناخته در عالم آب و گل شکیبا باشم ، با من بگو که آخر فراق تو را چگونه تحمل توانم کرد؟ " خداوند آهسته در گوش آدم گفت :"من خود دارم با تو می آیم." آدم پرسید:" این چگونه باشد؟" فرمود:"تو در سیمای آن حوا که همراه توست خورشید لبخند من و برق نگاه من و صدای مهربان و شیرین من و اطوار و تجلیات جمال من که هر دم تجدید می شود خواهی یافت."
(در صحبت قرآن – ص سی و هفت)
180