گزیده ها

«الفاظ و معانی»

حقایق دارای مراتب و درجات متفاوتند و الفاظ بر معانی عامّه حمل شوند و حمل آنها به همه مراتب حقیقت است چنانکه شیرینی حلوا مرتبه ای از شیرینی و شیرینی کلام و شیرینی نگاه و شیرینی شهد معرفت همه مراتب دیگر شیرینی هستند و هیچیک مَجاز نیست.
برای مثال آنچه صوفیان بر تن کنند خرقه است به معنی حقیقی و آنچه صوفیان در میخانهٔ عشق گرو نهند و گاه بسوزانند و به آب خرابات سپرند که مقصود خودبینی و خودپسندی و رد و قبول خلق و امثال این معانی است باز خرقه نام دارد
 و این کاربرد نیز حقیقی است و آنچه در هنگام مرگ گویند که خواجه خرقه تهی کرد و مقصود قالب جسمانی است باز کاربرد حقیقی خرقه است زیرا تن نیز برای جان به منزلهٔ جامه است.
شیخ محمود با این شیوهٔ اندیشه در پایان گلشن راز پاره ای از اشارات عارفان را از شراب و شمع و شاهد و خرابات و میخانه و زنّار شرح کرده است.

«سکه»

من از دریچهٔ گنجینهٔ قلبم سکه ای به درون انداختم
که نه زمان تواند باز گرفت و نه دزدی تواند ربود
آه که خاطرهٔ یک کار خوب و محبوب که هیچ خطری تهدیدش نمی کند،
چقدر خوش تر از ضرب سکهٔ پادشاهی است که تاج زرّین بر سر دارد.

«جهان حساس و هوشمند»

در نظام عالم آنچه مشهود است این است که هر عملی را عکس العملی است مناسب با آن. حال اگر عملی عکس العمل نامطلوب داشته باشد همان نامطلوب بودنش دلالت می کند به اینکه از آن عمل بپرهیزیم و اگر کارها عواقبی نمی داشت ما هیچگاه کسب تجربه نمی کردیم و به بدی و خوبی مطمئن نمی‌شدیم
اما وقتی نتایج کارها را به چشم خود می بینیم و نمی پسندیم و به سختی و عذاب مبتلا می شویم این خود نعمتی است از نعمت های الهی و شیوه ای است برای ایجاد آگاهی و نهایتاً حرکت تکاملی انسان. و امروز بیش از هر زمان در جهان فساد و تباهیِ حاصل از خطاها و اشتباهات آدمیان بیداد می کند و این بیداد را باید جدی گرفت و چاره اندیشی کرد تا از میزان فساد کاسته شود.
برگرفته از کتاب "در صحبت قرآن"
به قلم حسین الهی قمشه ای

«باغ هستی»

باغِ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
شمشادِ خانه پرورِ من از که کمتر است
حافظ
□ در باغ هستیِ من شمشادی هست که مرا از تمنای هر سرو و صنوبر در باغ های جهان بی نیاز کرده است و آن حضور مستمر آفریدگاری است که در دل من خانه دارد:

«بخشش پنهان»

چه خوش است عطا و بخشش و صدقات اگر چه آشکار باشد زیرا آن آشکاری خود نوعی امر به معروف است و آن صدقات نیاز کسانی را بر می آورد و دلهایی را شاد می‌کند 
اما چون اکثر آدمیان شوق به خودنمایی دارند و ممکن است آشکار دادن صدقات ایشان را به غرور و عُجب بکشاند یا گیرندگان را شرمسار گرداند از این رو اگر صدقات را پنهان از چشم دیگران به نیازمندان دهند برای ایشان بهتر است.
و این پنهانی دو نوع است: یکی آن که بخشنده دور از چشم دیگران صدقه می دهد اما گیرندهٔ صدقه از آن باخبر است و یکی دیگر آنکه هم دیگران بی خبرند و هم گیرنده بی خبر است که این عطا را که می‌کند 
و این نوع دوم اشرف و اتمّ صدقات است تا موجب عُجبِ دهنده و شرمندگی گیرندهٔ صدقات نیز نشود و این گونه بخشش علاوه بر پاداشی که خداوند برای صدقات معین فرموده،

«در ژرفای سکوت»

سکوتی هست در عشقهای عظیم
و سکوتی در آرامش ژرف اندیشه
و سکوت دوستیهای زهرآگین شده
و سکوت بحرانهای روحی

«سرود انسانیت»

ای آفریدگار ما
ای پروردگار ما
معبود و معشوق ما تنها تویی و ما از هیچ کس جز تو در زندگی یاری نمی جوییم و دعای ما این است که ما را در هر کار به صراط مستقیم که تو خود بر آن قرار داری هدایت کن و بر این راه بدار، و این راه مستقیم راه کسانی است که تو به آنها نعمت و برکت عطا کردی زیرا هیچ نعمتی در جهان برتر از هدایت به راه مستقیم و سوق دادن به سوی کمال نیست و آثار این نعمت بر چهرهٔ دارندگان آن آشکار است از خرّمی و نضارت و خلق خوش و نگاه مهربان، که فرمود: "تَعرِفُ في وجوهِهِم نضرة النعیم" (مطفّفین: ۲۴)
یوسف کنعانیم روی چو ماهم گواست