دیدهای آن عنکبوت بیقرار
در خیالی میگذارد روزگار
پیش گیرد وهم دوراندیش را
خانهای سازد به کنجی خویش را
چه بسیار مردمی ستمکار،
که از زشتی ستم خود غافلند
و از عذاب آن فارغ.
تا بناگاه زشتی گناه
اگر كسانى در سوداى
بازگرداندنِ صلح و آشتى
و دوستى و برادرى و آزادى
در جهانند،
آنان که به من نزدیک هستند،
نمیدانند که تو از آنها
به من نزدیکتری.
آنان كه با من سخن مىگويند،
جولیت: آخر این نام را چه شأن و منزلت است؟
آنچه را گل سرخ می نامیم،
با هر نام دیگر همین رنگ و بو را دارد
بدین سان اگر رومئو را رومئو نخوانند
... و به یاد آوریم که آنجا در بهشت، روی در روی هم مینشستیم
و هیچ سخن لغو و بیهوده نمیگفتیم
مگر سلام و درود، مگر درود و سلام.(واقعه: ۲۵-۲۶)
و از خود بپرسیم این چه حالت است که اکنون با هم به نزاع و مخاصمت برخاستهایم
شهادت در میدان حق و عدالت
جان باختن نیست
بلکه جان یافتن است
که اگر تاکنون به جان زنده بودی