گزیده ها
«زندگی روزمره شما دینِ شماست»

«زندگی روزمره شما دینِ شماست»

آيا دين جز همان انديشه‌ها
و کردارهای ماست؟
چه کسی می‌تواند ایمانش را
از اعمالش جدا کند؟

«در قلب گردباد»

در قلب گردباد،
در مرکز آن چرخش سهمگین که آسمان را می‌شکافد
و ابرها و بُرجهای گردون‌سای را از جای بر‌می‌کند،
فضایی هست که آنجا نقطۀ آرامش و سکون است؛

«شیر خدا و رستم‌دستانم آرزوست»

«شیر خدا و رستم‌دستانم آرزوست»

رابرت براونینگ، شاعر رومانتیک
قرن نوزدهم انگلیس
در قطعه شعر بسیار ژرف
و لطیفی می‌گوید:

«بهشت گمشده»

«بهشت گمشده»

بهشت گمشده انسان،
مقام و مرتبه الهى اوست
كه در غبار غفلت
و زنگار ظلمتِ ظلم‌ها و ستم‌ها

«بر آن یار بگردیم»

خداوند عالمیان که از زمان و مکان بیرون است،
ما را در زمانی خاص و مکانی خاص
دعوت کرده است
که همه گرد آیید و به عشق یکدیگر

انجمن آه‌های پراکنده

«انجمن آه‌های پراکنده»

آه ای الهه موسیقی،
آه ای فرشته درون،
ای اهتزازی که از جهان‌های دوردست،
از اقلیم انسجام و هم آهنگی می‌آیی

«پروردگارت کجاست؟»

این زمزمه ذکر خوانی
و این تسبیح گردانی سرگردان را رها کن
چه می‌جویی تنها، در این کنج تاریک معبد
که همه درهای آن بسته است