عبادت، در معنی حقیقی، هموار کردن راه است بر عبور مشیت الهی و چون مشیت الهی جز بر خیر و کمال و حقیقت نمی رود باید مردمان چنان باشند که وقتی مشیت پروردگار بر ایشان وارد می شود هیچ مانعی بر سر راه آن نگذارند
و هیچ سنگی در راه آن نیندازند. چنان که وقتی حقیقتی بر کسی آشکار می شود که به عمرو مدیون است و نسبت به زید وظیفه ای دارد یا سخنی یا صورتی در عالم هنر یا علم به او الهام می شود باید همه قوای او راه را بر قبول این حقیقت و عمل کردن بر طبق آن هموار کنند.
برگرفته از کتاب " در صحبت قرآن "
به قلم حسین الهی قمشه ای
موسیقی می تواند دلهای بیمار را شفا بخشد
و خاطرۀ غمها و غصه های ژرف را چون خار از باغ دل برکند
و رنجها و محنتهای مکتوب بر صفحه ذهن را بزداید
و سینه آدمی را با تریاق شیرین فراموشی
مرگ هر کس از من کاهد
زیرا من در جملۀ بشریت حضور دارم؛
از این رو هرگز کسی را مفرست تا بپرسد:
زنگها برای که به صدا در می آیند
اگر آواز خواندن مى توانست
ميله هاى قفس را بشكند
پرنده آزاد مى شد
تا در هواى عطرآگين
موسیقیِ شیرین چه تلخ خواهد بود
وقتی ضرب آهنگ شکسته شود
و تناسبات از میان برود!
آهنگ زندگی انسانها نیز چنین است.
اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش
که به تلبیس و حیل دیو سلیمان نشود
حافظ
اسم اعظم خود انسان است که نهایتا به نیروی خرد از نقصان به کمال می رود و زود باشد که بر خلاف پیشگویانِ افولِ فرهنگ، فرهنگ نوینی بر پایه فهم و دانش پدید آید که در فروغ آن بَدان بدانند که خوبی از بدی بهتر است و همه به نیکی گرایند و بهشت را از آسمان به زمین آورند.
یکی از عواملی که باعث می شود مردم در نابرابری خوبی و بدی تردید کنند این است که می بینند بدی ها و ظلم ها و ناپاکی ها عموماً بر خوبی ها غلبه دارد و از این کثرت بدی در شگفت می شوند و با خود می گویند که این همه مردم که به سوی بدی می روند لابد خیری در آن هست و همین آنها را تشویق می کند که سالک راه بدی باشند در حالی که بدی و خوبی در ذات متفاوتند و کمیّت نقشی در این میان ندارد و اگر هزاران هزار بدی از مردمان در وجود آید ماهیت بدی را به خوبی بدل نمی کند و خوبی اگرچه در یکی باشد چون آفتاب هویداست و جمله مردم آن را می ستایند و آن یکی را یگانه و عزیز می دارند و می بینیم که در عالم افراد کم و نادری هستند که از ایشان به قدیس یاد می شود و می بینیم که یک شمع در میانه دریای ظلمت می درخشد و کثرت ظلمت مانع از رونق و شکوه نور او نیست.
□شعر زیر از والت ویتمن درباره خوبیِ کم و بدیِ زیاد تمثیل زیبایی در اثبات همین نکته است:
در بیشه هستی به گشت و گذار،
کم دیدم و بسیار، قطره دیدم و دریا،