شعر به راستى يك گوهر الهى است
كه در آنِ واحد هم مركز و هم محيطِ حلقه دانش است
شعر همه دانش ها را در بر مى گيرد
و همه دانش ها نیز بدان اشارت مى كنند
از اینان چه می توانم گفت جز آنکه آنها نیز در آفتاب ایستاده اند اما پشت به خورشید کرده اند؟
آنها تنها سایه خود را می بینند و سایه آنها قانون آنهاست.
و برای این مردم خورشید موجودی سایه افکن بیش نیست و قبول قانون بر آنان چیست جز آنکه خم شوند و خط سایه های خویش را بر زمین نقش کنند؟
اما شما که رو به آفتاب راه می روید، کدام سایه بر زمین افتاده شما را از حرکت باز تواند داشت؟
در محافل خوشنويسان نيز مانند مدرسه طلاب اغلب قيل و قال و شور و غوغايى برپاست
و بازار چون و چرا و لِم و نسلّم گرم است و به گفته سعدی:
فقیهان طریق جدل ساختند
لِم و لانُسلم در انداختند
حکم کردن به عدالت، اگرچه وظیفۀ همۀ مردم است، امّا به خصوص اصحاب قدرت و امیران و پادشاهان بیش از همه باید آن را مد نظر داشته باشند و هیچ عبادتی ایشان را بدین درجه از ثواب نیست که بین مردم به عدل و داد حکومت کنند.
شاه را بِه بُوَد از طاعتِ صد ساله و زهد
قدر یک ساعت عمری که در او داد کند
حافظ
وقتی تورات بر موسی نازل شد و خداوند فرمود که در این کتاب بیان همۀ حقایق آمده است شاید موسی را در خاطر چنین چیزی گذشته باشد که آیا کسی داناتر از من در جهان هست.
خداوند به او می فرماید برو پیش یکی از بندگان من که من او را علم لدنّی عطا کرده ام. فردوسی گوید:
چو گویی که کام خرد توختم
همه هرچه بایست آموختم
موسیقی خبری از جهان برتر است تا دل تبعیدیان عالم خاک را خوش کند
و آن خبر جز این نیست که شما را بیهوده نیافریده اند
و پایان کار شما مرگ و نیستی نخواهد بود بلکه زود باشد که
از قفس تن رها شوید و به جانب پروردگار خویش بازآیید.
١- در ادب پارسی، دینی به عنوان دین یا مذهب عشق وجود دارد که
پیامبران اوالعزم آن شاعران بزرگی چون حافظ و سعدی و مولانا هستند که
همۀ اهل عالم را بدین دیانت دعوت کرده اند.
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست