گزیده ها

«رسالت شاعر»

ای شاعر، قدم بردار و پیش رو
و ژرفای این شب سیاه را بپیمای
و با صدای مطمئن ما را
به شادی و وجد و رقص فرا خوان.

«معجزه»

عجب دارم از مردمانی که معجزه را انکار می کنند،
در حالی که من در جهان جز معجزه هیچ نمی بینم،
خواه در خیابانهای " مَنهَتَن" راه برم،
یا نگاهم را از سقف خانه ها به آسمان بیندازم،

«خطا بر قلم صنع»

پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظرِ پاکِ خطاپوشش باد
این بیت صدها سال است که پس از حافظ در محافل ذوق و ادب، معرکۀ جدال و عرصۀ قیل و قال بوده است. 
روشنفکرانی که حافظ را عارف نمی شناسند بلکه عرفان را به چیزی نمی شمرند و بر آنند که

«رقص آسمانی»

نماز یک رقص الهی است
و یک سماع آسمانی است
نجوایی است لطیف با عالم غیب
گفت و شنودی پر رمز و راز میان آفریده و آفریدگار

«گفتم گفت»

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
گفتم زمانِ عشرت دیدی که چون سرآمد؟
گفتا خموش حافظ کاین غصّه هم سرآید

«فرشته» 

حکایت کرده اند کسی فرشته ای را در اطاقش دید
و از او پرسید:
من کی به سعادت می رسم؟
فرشته گفت:

«ساحت اسرار عشق»

«ساحت اسرار عشق»

افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
شکرِ خدا که سرِّ دلش در زبان گرفت
حافظ
شمع در سودای آن بوده است که اسرار خلوتیان عشق و رازهای غیبی ایشان را بر زبان آورد