گزیده ها

«آدمی مالک چیست؟»

هیچ چیز را براستی نتوان از آن خود دانست
مگر مرگ را
و آن قطعه زمین کوچک بی حاصل را
که پوست و استخوان ما در نقاب آن نهان خواهد شد.

«اصحاب کهف»

حکیمان و عارفان داستان (اصحاب کهف) را یک تمثیل
و یک رمز و نماد از حقایقی دیگر دانسته اند
و آن واقعه را چنان تفسیر کرده اند که
در همۀ زمانها و مکانها می تواند

«یحبّهم و یحبّونه: هارمونی کلی عالم»

این دو کلمۀ "یحبّهم" و "یحبّونه" جان و جوهر ادب فارسی است
و چه بسیار لطایف عرفانی که با الهام از این دو کلمه
دل کاغذ را شیرین کرده است:
دفترِ عشقش چو بر خوانَد خرَد

«به یاد او»

آری، تو رفته ای
و دیگر لبخندِ خورشیدگونت
بر من نمی تابد و مرا شاد نمی کند
اما می توانم درهای آن کلیسای کهنسال را بگشایم

«باورهای من»

من ایمان دارم که آسایش و رفاه بر روی زمین
وابسته به آسایش تمامی انسانهاست
من بر آنم که موهبت زندگی را به ما ارزانی داشته اند
تا در آب و هوای عشق نشو و نما کنیم

«گوش دار تا نیفتی»

ابو حنیفه روزی می گذشت
کودکی را دید که در گل بمانده
گفت: گوش دار تا نیفتی
گفت: افتادن من سهل است، اگر بیفتم تنها باشم

«جنایت و مکافات»

شما ای قاضیانی که به اجرای عدالت می اندیشید،
حکم شما چیست برای آنکس که در عالم جسم صدیق و درستکار است
اما روح او در سودای دزدی و غارت بسر می برد؟
شما چه غرامتی بر دوش آن کس می نهید که در عالم جسم