گزیده ها
«آیینۀ جهانی»

«آیینۀ جهانی»

خوب رویان آیینه می جویند تا صورت خود را در آن ببینند و خط و خالی برآن بیفزایند. از این آیینه ها بسیار هست که آدمی روی خود را نظاره کند و اگر دودی و غباری بر آن بیند بشوید و اگر نقصانی هست به کمال آورد؛ اما کجاست آن آیینه که چهرۀ روح و جان خویش را در آن بنگریم و شکل و شمایل باطن خود را تماشا کنیم.
گفتم ای دل آینه از بهر چیست
تا ببیند هر کسی کو شکل کیست
آینه آهن برای لون هاست
«رایحۀ عشق»

«رایحۀ عشق»

چندی پیش حلقه ای از گل سرخ برایت فرستادم
که هرچند بر شکوه و افتخار تو نمی افزود
اما امید این بود که به طراوت روی تو، آن گل پیوسته شاداب ماند،
اما تو تنها نَفَسی در آن گل دمیدی
«عشق»

«عشق»

آنگاه المیترا گفت با ما از عشق سخن بگوی.
پیامبر سر برآورد و نگاهی به مردم انداخت، و سکوت و آرامش مردم را فراگرفته بود. سپس با صدائی ژرف و رسا گفت:
هر زمان که عشق اشارتی به شما کرد در پی او بشتابید،
هرچند راه او سخت و ناهموار باشد.
«در ماهیت من»

«در ماهیت من»

دگر کردی سوال از من که من چیست
مرا از من خبر کن تا که من کیست
شیخ محمود شبستری
پرسش از «حقیقت من» است که خود از شگفتی هاست، زیرا هر چه بیشتر آدمی در آن می اندیشد بر حیرتش می افزاید.

«طرفه معجونى است آدميزاد»

طرفه معجونى است آدميزاد
چقدر والا و شريف در خرد
چقدر نامتناهى در استعداد
چقدر صريح و ستايش انگيز در شكل و رفتار

«سفينه ادبيات»

در اين روزگار پرشتاب
كه بشريت با سرعت وهم و خيال
در جهانگردى پيش مى رود
و پرده هاى اسرار آفرينش را

«تولد سرمدى»

ای غریبه ای که از کنار من می گذری
اگر دوست داری با من صحبت کنی
صحبت کن
چرا که صحبت نکنی؟