گزیده ها
«کیمیای طلب»

«کیمیای طلب»

طلب نقد بازار عشق است. کیمیایی است که مس بی بهای نفس و هستی موهوم را به طلای عشق و هستی حقیقی بدل می کند، از این رو سخن حافظ، که گفت:

از دلق پوش صومعه نقد طلب مجوی
یعنی زمفلسان خبر کیمیا مپرس

«حکمتی از سعدی»

تا نیک ندانی که سخن عین صواب است
باید که به گفتن دهن از هم نگشایی
گر راست سخن گویی و در بند بمانی
به زانکه دروغت دهد از بند رهایی
« در حدوث و قِدَم عالَم»

« در حدوث و قِدَم عالَم»

بحث حدوث و قِدَم عالَم از دیرباز در فلسفۀ اسلامی میان حکیم و متکلم گفت و گویی گرم و پر هیاهو بوده است.

متکلم که فلسفه را در خدمت اثبات کلام وحی به کار می گرفت برآن بود که عالَم حادث است و هستی آن را آغاز و انجامی است زیرا اگر عالم قدیم می بود نیازی به آفریننده نمی داشت و حکیم که می کوشید کلام وحی را با مانی عقلی تفسیر کند اِشکال می گرفت که اگر عالَم بدان معنا که شما را در نظر است حادث باشد چندین اِشکال عقلی پیش می آید. 

«هارون الرشید»

شبی هارون الرشید کتابی می خواند.
و در آن کتاب شاعری چنین می گفت:
کجایند پادشاهان پیشین؟
کجایند شهریاران و امیرانی که جهان را در پنجۀ تصرف خود داشتند؟
« مقدمه ای بر شرح دعای کمیل»

«مقدمه ای بر شرح دعای کمیل»

دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
عمری ست که عمرم همه در کار دعا رفت
حافظ
دعای کمیل یک نالۀ عاشقانه است که:
« دعوت دوست»

« دعوت دوست»

محیی الدین ابن عربی در کتاب تجلیات نامه ای آورده که در آن پروردگار عالمیان با همۀ آدمیان از عشق ژرف و جاودانۀ خود سخن می گوید. ترجمۀ فارسی بخشی از این نامه را در اینجا آورده ایم:

ای محبوب
تو با من در عشق مصافِ انصاف نتوانی داد

«پیکار پیوسته آدمی با دیو»

حماسۀ حکیم طوس نمایشنامۀ گسترده ای است
از زندگی پرماجرای انسان از هبوط تا عروج،
و هدایتی است جملۀ آدمیان را از دوزخ تا بهشت 
که رهنمای آن فروغ ایزدی یعنی خِرد است: