گزیده ها

«دهقان آزادۀ استراتفورد»

آن شاهدی نیم که فردا شود عجوز
ما تا ابد جوان و دلارام و سرخوشیم

بی گمان شکسپیر خود یکی از بزرگان است که بزرگی را نه به زور به خود بسته اند و نه با جهد بسیار به چنگ آورده اند، بلکه بزرگ آفریده شده اند. کتابی که اینک از نظر جوانان و نوجوانان عزیز می گذرد شرح زندگی پر ماجرای این بزرگ است که چگونه شوق درونی و ناملایمات زندگی او را از سکوت زادگاهش استراتفورد به غوغای لندن کشید و با سرعتی شگفت از مرتبۀ شاگردی و منشی گری تماشاخانه در کنار بزرگترین درام نویسان آنروزگار چون بن جانسن و کریستوفر مارلو و دیگران نشست و از آنجا به تعبیر امرسن، ارابۀ هنر خویش بر ستاره ای بلند بست و به آسمان رفت و به مصداق سخن مارکوس اورلیوس از دیدگاهی رفیع بر جهانیان نظر افکند و هزاران اطوار و آداب گوناگون مردمان را بنگریست و تحولاتی که این موجودات فانی را از تولد به جوانی و از جوانی به مرگ می کشاند مشاهده کرد و سرچشمۀ رنجها و اصل غصه ها و ناکامی ها را بازیافت که اسارت آدمی در دست دیوهای درونی است. همان دیو پنهان که:

«عاشق وفادار»

ای معشوق، بنگر در وفای من
اکنون سه روز تمام است که تو را دوست می دارم
و اگر هوا مساعد باشد تا سه روز دیگر نیز تو را دوست خواهم داشت.
بالهای زمان خواهد شکست

«پیوند زناشویی»

آنگاه المیترا بار دیگر به سخن آمد و گفت ای پیر خردمند از پیوند زناشویی چه می گویی؟
پیامبر گفت:
شما با هم زاده شده اید و باید که پیوسته با هم باشید.
با هم باشید تا آن هنگام که مرگ بالهای عمرتان را برکند.

«رویدادی شگرف»

در سال ٦٤٢ رويدادى شگرف
بنياد هستى مولانا را زير و زبر ساخت و
برقى از خيمه ليلى بدرخشيد سحر
وه كه با خرمن مجنون دل افكار چه كرد
«تاج خرسندی»

«تاج خرسندی»

تاج من بر سرم نیست
تاج من در قلب من جای دارد
که الماس و فیروزه آن را نیاراسته
و از دیده ها پنهان است
«گیتی تماشاخانه است»

«گیتی تماشاخانه است»

فراخنای جهان به مثابه تماشاخانه ای است
و این همه مرد و زن که در آن زندگی می کنند بازیگرانی بیش نیستند.
هر یک به نوبه خویش از دری به صحنه نمایش وارد می شوند
و از درِ دیگر بیرون می روند.
«چراغ راه سعادت»

«چراغ راه سعادت»

شاد بودن از زندگی، بدان خاطر که امکان می دهد عشق بورزید و کار کنید و بازی کنید و به ستارگان چشم بدوزید،
خشنود بودن از داشته ها و خشنود نبودن از خویشتن تا حصول اطمینان به اینکه بهترین کوشش خود را به جای آورده اید،
بیزار نبودن از هیچ چیز در جهان مگر دروغ و سستی و نترسیدن از هیچ چیز مگر ترس،
به فرمان ستایشها و آفرینهای خویش بودن و از فرمان نفرتهای خویش سرباز زدن،