در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کان شاهد بازاری، وین پرده نشین باشد
حافظ
خداوند هستی چنین تقدیر فرموده است که
نوشته حسین الهی قمشه ای
نقاشی اثر Jean Baptiste Robie
حافظ خودبینی را که مذهب هفتاد و دو ملت است عین کفر دانسته و آن را در چهره های گوناگون معرفی کرده است. یکی از رمزهای خودپرستی"دلق" و "خرقه" و "سبحه" و "سجاده" است که اغلب دام صید عامیان و حجاب حرص و آز مدّعیان معرفت بوده است:
به زیر دلقِ ملمّع کمندها دارند
درازدستیِ این کوته آستینان بین
حافظ
شاعران شعوری مرموز و حسّی نامحسوس دارند
و آتشی در دل هایشان زبانه میکشد
که تا آسمان پیش می رود
و ایشان را با فلک و ملک دمساز و همراز می کند.
گفت نحوی زیْدُ عَمرواً قَدْ ضَرَب
گفت چونش کرد بی جُرمی ادب؟
عَمرو را جُرمش چه بُد کان زیدِ خام
بی گناه او را بزد همچون غلام؟
جاناتان سوییفت نویسنده معروف داستان " سفرهای گالیور "
در یکی از مقالات خود گفته است:
زندگی خود را به دو بخش تقسیم کنید:
تنهایی و مصاحبت؛
سخن ما همه نقد است و سخنهای دیگران نَقْلست، و این نَقْل فرع نَقد است.
نَقد همچون پای آدمیست و نَقْل همچنانست که قالب چوبین بشکل قدم آدمی.
اکنون آن قدم چوبین را از این قدم اصلی دزدیده اند اندازۀ آن از این گرفته اند.
اگر در عالم پای نبودی ایشان اين قالب را از کجا شناختندی.
ای کلاغ سیاه ژنده پوش
من نمی خواهم درباره زندگی خصوصی تو چیزی بدانم
یا به حریم ذهنت سر بکشم
یا بیاندیشم بدان سالهای آزگار و نزار و آن رنج ها و غصه های حقیر