گزیده ها

«تذکرة الاولیاء»

شخصی بر شیخ آمد و گفت:
دستوری ده که تا خلق را به خدا دعوت کنم.
گفت: زنهار، تا به خویشتن دعوت نکنی.
گفت شیخا، خلق را به خویش دعوت توان کرد؟

«غم و شادی»

بعضی گویند شادی از غم عظیمتر است،
بعضی گویند چنین نیست بلکه غم بر شادی چیرگی دارد.
اما من با تو می‌گویم که غم و شادی از هم جدایی ناپذیرند.
آنها با هم نزد تو می‌آیند

«دعای خانواده»

پروردگارا،
بر این خانوادة ما که اینجا گرد هم نشسته ایم
به گوشة چشمی نظر کن
ما تو را سپاس میگوییم

«زمین در خوش ترین احوال»

سال در بهار است
و بهار در نخستین روز
و روز در بامداد
و بامداد در پگاه

«باور»

من باور دارم که اگر بمیرم
و سرد و بی جان و بی زبان در برابر جهانیان افتاده باشم
و تو بر پلکهای چشم من بوسه دهی،
آن گوی های بسته، با نفَسِ تو باز خواهد شد

«به یاد آوریم»

به یاد آوریم که دروغ را نخستین بار شیطان گفت
که در لباس دوست برما درآمد و با سوگندهای مؤکد گفت:
من هر آینه بی هیچ گمان شما را از نیکخواهانم. (اعراف، آیه21)
چقدر کار شیطان در نظر ما زشت آمد

«شهبانوی آسمان»

ای موسیقی،
ای شهبانوی آسمان،
و ای الهه مطربان،
ای که با افسون غم زدای خویش