«مرا ملامت مکنید»
ای بانوان شهر
مرا ملامت مکنید
اگر عشق قلبم را به اهتزاز آورده است
مرا ملامت مکنید
اگر آتش هزار مشعل سوزان را
در دل احساس کرده ام
مرا ملامت مکنید
اگر در میدان عشق
شکنج هزار رنج
و نشان هزار زخم روح فرسا را
بر چهره دارم
زینهار ای دوستان
که نام مرا به خواری و افسوس نجوا مکنید
زیرا اگر به خطا رفته ام
نامه پاداش و جزای من در دست من است
شما خارهای گزنده این گیاه گناه آلود را
به سوهان ملامت تیز مکنید
و دریابید این حقیقت را
که عشق به وعده شیرین خویش
از راه می رسد
و شما را درپنجه خویش میگیرد
چنانکه نتوانید آن را به فوران الهه آتش نسبت دهید
یا جمال آدونیس را بهانه شور و احساس خود کنید
او شما را بیش از من در ژرفای دریای خویش غرقه می کند
و کمتر از من عذر و توجیه بر شما باقی می گذارد
و در کمندی غریب تر و قهار تر در بند می کشد
و هیچ باکش نباشد
که رنج و حرمان شما از من نیز افزون شود.
"Sonnet XXIV" de Louise Labé
Ne reprenez, Dames, si j’ay aymé :
Si j’ay senti mile torches ardentes,
Mile travaus, mile douleurs mordentes :
Si en pleurant, j’ay mon tems consumé,
Las que mon nom n’en soit par vous blamé.
Si j’ay failli, les peines sont presentes,
N’aigrissez point leurs pointes violentes :
Mais estimez qu’Amour, ê point nommé,
Sans votre ardeur d’un Vulcan excuser,
Sans la beauté d’Adonis acuser,
Pourra, s’il veut, plus vous rendre amoureuses :
En ayant moins que moy d’occasion,
Et plus d’estrange et forte passion.
Et gardez vous d’estre plus malheureuses
Louise Labé(1520-1566)
24 شعر از لوییز لابه _ غزل شماره
ترجمه حسین الهی قمشه ای
www.drelahighomshei.com