گزیده ها

«در ماهیت عشق»

حكايت كنند كه در مجمعى سخن از ماهيت شير به ميان آمد
يكى گفت : شير آن است كه آن را به پارسى چنين نويسند 
و به تازی چنان گویند
گفتند : آن شير نباشد كه صوتى بيش نيست 
« شما ای مردمان»

« شما ای مردمان»

شما ای مردمان، مسافری هستید به سوی پروردگار خویش، پیوسته در سیر تا به او در رسید آنگاه او شما را باخبر خواهد کرد که همۀ اختلافات و جنگ و نزاع شما در مسائل دین هیاهوی بسیار برای هیچ بوده است. شما جوهر دین که بزرگداشت فرمان خدا و شفقت بر خلق عالم است رها کردید و به جان هم افتادید و چه نقشهای اهریمنی در نمایشنامۀ عالم بازی کردید که جز شیطان حسود هیچ کس را از آن سودی نبود و به گفتۀ حکیم طوس:

زیان کسان در پی سود خویش
بجویند و دین اندر آرند پیش
«ادبیات»

«ادبیات»

ادبیات حکایت های مذهبی را رؤیاهایی می شمارد که بیش از تفسیر، نیاز به تعبیر دارد: از معراج به گونه ای تعبیر می کند که می تواند وصف حال همۀ آدمیان شود، اگر شوق معراج در ایشان پدید آید.

به معراج برآیید چو از آل رسولید
رخ ماه ببوسید چو بر بام بلندید (مولانا)

«خداوند ظاهر می شود»

خداوند ظاهر می شود
در صورت نور :
برای آنان که در ظلمت شب به سر می برند ؛
و در صورت انسان :
«جهان فردوسی»

«جهان فردوسی»

در این میهمانخانۀ کیهانی با فردوسی دیدار می کنیم:
گاه در ژرفای دوزخ با حیوانی عجیب الخلقه روبرو می شویم که چون ضحاک دو مار حرص و جاه از دوش او رُسته و آن دو مار
هر دم خواهند که مغز او را طعمۀ خود کنند و آن حیوان نادان، شهری را به خاک و خون کشیده و مغز جوانان شهر را خوراک
مستمر این دو اژدهای آدمخوار کرده است. 
«حکایت مرد خر گم کرده ...»

«حکایت مرد خر گم کرده ...»

یکی خری گم کرده بود. سه روز روزه داشت به نیت آنکه خر خود را بیابد. بعد از سه روز، خر مرده یافت. رنجید. از سر رنجش، روی به آسمان کرد و گفت که اگر عوض این سه روز که [روزه] داشتم شش روز از رمضان نخورم، پس من مرد نباشم. از من صرفه خواهی بردن؟
این حکایت بیان حال کسانی است که طاعات و عبادات را چون کالایی برای فروش و رفع حوایج خویش به حق عرضه می کنند و بدان بر خدا منت می نهند و بر خلق فخر می فروشند و حال آنکه خداوند به دادن توفیق طاعت بر بندگان منت دارد، که می فرماید:
همانا که خداوند بر اهل ایمان منت نهاد
که از میان ایشان رسولی برانگیخت

«جبر و اختیار»

ما همه شیران ولی شیر عَلَم
حمله مان از باد باشد دم بدم
حمله مان از باد و ناپیداست باد
جان فدای آنکه ناپیداست باد